●دسته بندی: فرهنگ پایداری دفاع مقدس
●ناشر: ستارگان درخشان
●نویسنده: حمیدرضا پورقربان
●سال نشر: 1396
●تعداد صفحات: 166
نماز وحشت
حاج آقا ابوالقاسم موسوی، پیش نماز گردان بود. یک شب در زیر نور فانوس، عقرب بزرگی را می بیند که به سمت محراب در حال حرکت است. کمی نماز را طول داد و عقرب را زیر نظر داشت. عقرب با سرعت به سمت او آمد و داخل محراب افتاد. حاج آقا با آمدن عقرب الله اکبر بلندی گفت و از محراب بیرون پرید. صف اول متوجه آقا شدند. از حرکت آقا به خنده افتادند و نمازشان شکست.
یکی از نیروها بلند گفت: «حاج آقا چی شده؟»
با این که هنوز مشغول ذکر نماز بود، ایشان هم نمازشان را شکستند و فریاد زد: «هقرب، عقرب.»
آن شب نماز همه شکسته شد و همه دنبال پیدا کردن عقرب بودند.