جامعه همواره در میانه نظم و تغییر به سر می برد و چون این دو حالت از ایستائی ها و پویایی های خاص خود و عام دیگر برخوردارند، مفهوم بازتابی جامعه نیز به جلوه های ایستا و پویا دست یافته و متقابلا از رهگذر تامل درونی، همین خصلت را در عرصه بیرونی بازتولید می سازد. تغییرات درونی و بیرونی جامعه با هر شدت و تاثیر اما نظم کلی مفهوم آن را نفی نمی کند. در عین حال جامعه در جامعه شناسی به خودآگاهی می رسد و جامعه شناسی نیز در جامعه شناسی شناخت به خودآگاهی نائل می آید.
نظم مستمر جامعه در عین تغییر دم افزون آن اما تاکنون تاثیر اندکی بر منطق داشته است. اینک دیالکتیک راهی است برای تقویت و برجسته سازی این تاثیر.