در تجزیه و تحلیل پروژه مدرن سازی دولتمردان عثمانی، برای گذار از جامعه سنتی به سوی جامعه مدرن و غربی به منظور حفظ امپراتوری، برخورد ایدئولوژی های پان عثمانیسم، پان اسلامیسم و پان ترکیسم، یک واقعیت اجتناب ناپذیر در حیات سیاسی و اجتماعی این سرزمین محسوب می شود. ایدئولوژی هایی که هر یک جامعه، سیاست و دین را در این سرزمین برای مدتی تحت تاثیر قرار دادند تا این امپراتوری مسلمان را، که نماد یک دولت مقتدر دینی بود، از خطر سقوط نجات دهند، اما هیچ یک موفق نشدند.
در مسیر مدرنیزاسیون در جامعه ترکیه و ظهور گفتمان سکولاریسم، هویت دینی (اسلام) به ایدئولوژی (اسلام سیاسی) تبدیل گشت، بنابراین، هم سکولاریسم و هم اسلام گرایی به موازات یکدیگر رقابت کردند؛ در حالی که هر دو گفتمان از اواخر قرن بیستم به دلیل تغییر نگرش درک روشنفکران مسلمان و سکولار و البته تغییر و تحول در نظام بین الملل به نقد خود پرداختند تا تکامل یابند.
این گونه بود که حس رها شدگی از قیود سنتی و سپس تغییر در متغیر های سیاسی، باعث تغییراتی در ادبیات این دو گفتمان گردید، چنان که در صورت بندی مجدد این دو، اسلام گرایی سنتی در حالی که با مسئولیت هایش تعادل برقرار می کرد به اسلام گرایی مدرن تبدیل شد و گفتمان کمالیسم هم در بعد نظری به نوکمالیسم تغییر یافته است، اما گفتمان پسا اسلام گرایی، که رویای امپراتوری عثمانی قدیم را در سر می پروراند، تلاش می کند، افزون بر توجه به سرزمین های از دست رفته اش، پنجره دیپلماتیکش را به شرق و غرب باز کند.
این کتاب در پی پاسخ گویی به این پرسش است که در برخورد ایدئولوژی های گوناگون در ترکیه، چگونه و تحت چه شرایطی گفتمان پسا اسلام گرایی توانسته محتوای ماهیت سیاست، که چالش میان سکولاریسم و اسلام در این کشور است را تغییر دهد و در موازات با سکولاریسم بر ساختار قدرت مسلط شود.