هدف این کتاب نشان دادن چیستی «مبانی انسان شناسی علوم انسانی» است. کارکرد «مبانی انسان شناسی علوم انسانی» یا به تعبیر این کتاب، «انسان کنش شناسی» نشان دادن زمینه های پیدایش علوم انسانی/ اجتماعی و روش شناسی های آنها تحت تأثیر دیدگاه های انسان شناختی پارادایم هاست. خاستگاه آموزه ها، مفاهیم، روش ها و نظریاتی که در علوم انسانی امروز موجود است، ریشه در اندیشه های اندیشمندان علوم انسانی درباره هویت انسان دارد.
«انسان کنش شناسی» عهده دار ایده ای متافیزیکی یا علم النفسی و فلسفه ذهنی صرف در مورد انسان نیست. طرح مباحث انسان شناسی علوم انسانی در موقعیتی در میانۀ فلسفه و علوم انسانی قرار دارد و در مقام پرکردن خلأیی علمی است برای عبور از سرزمین فلسفه به سرزمین علوم. بازخوانی نوشته های اصلی فیلسوفان علوم انسانی نشان خواهد داد آنها نه به صورت ضمنی بلکه در بخش های مشخصی از نگاشته های خود سعی در انتقال این مطلب به جامعه علمی داشته اند.
از نکات اساسی این کتاب در کنار ترسیم هویت انسان در پارادایم های هرمنوتیکی، تفسیری و انتقادی، مرتبط کردن ایده انسان در این سه پارادایم با مؤلفه های اساسی این رویکرد ها به علوم انسانی/ اجتماعی است.