داستان این رمان در مورد نوجوانی است که در روستایی در جزیره قشم زندگی می کند و ناگهان متوجه حضور یک دکل آهنی حفاری نفت متروکه در کنار جزیره می شود و سعی می کند به جستجو و کشف این دکل بپردازد که در رمان از آن به نام جزیره آهنی یاد شده است.
داستان این رمان از یک واقعه حقیقی نشئت گرفته است. چند سال قبل، یک دکل حفاری متعلق به کشور عمان که با یدک کش حمل می شد، به دلیل طوفان و جدا شدن اتصالات یدک کش از آن به حوالی جزیره قشم آمد و به گِل نشست.