یکی از ویژگی ها و برون دادهای عصر فراپیچیده ای که در آن قرار گرفته ایم، ترکیب شدن و افزایش تأثیرهای متقابل پدیده ها در یکدیگر است. پدیده هایی که هم از منشأ گونه گون و متکثر برخاسته اند و هم آثار و تبعات مختلفی را پدیدار ساخته اند.
زایش و رویش فرقه های نوپدید هرچند که در بستر «مدرنیته»، نطفه های نخستین خود را نهاد ولیکن رویش جدی آن بر بستر «پسامدرنیته» قابلیت تعریف یافته و نمود عینی گرفت. اندیشه ای که با آمیزه ای از تجربه های دینی، تقابل و مقایسه های دین و فرهنگ شرق و غرب، بر مدار «دین شرقی و فرهنگ غربی» و به بیانی بهتر، آمیزه ای از تناسخ شرقی و تسامح غربی با تنوعی حیرت انگیز از مصادیق، نسلی را مجذوب روش و بینش خود ساخت.
هر چند این اندیشه رایجی است که فرقه های نوپدید یا همان «جنبش های نوپدید دینی» را جنبش اعتراضی در برابر دین رسمی یا دین کلیسایی و سلسله مراتبی می دانند ولیکن ضمن نادیده انگاری این اندیشه رایج ـ نه لزوماً رد و طرد آن ـ بازگشت انسان غربی تهی شده از ساحت دین در عصر مدرنیسم به دامن معنویت را بایستی مهم ترین علت رشد و توسعه فرقه های نوپدید دانست. هر چند که در این بازگشت خجسته به ساحت دین و معنا، ایدئولوژی ها به شدت رنگ باخته و جهان بینی و ذهن بشر بر گرده همه ساحت ها نشست.
با این وجود مدرنیته که به دنبال راحتی انسان عصر «امانیسم» می گشت، تأثیرات ژرفی در حوزه دین نهاد که همان راحت الحلقومی کردن دین بود و مصادیق آن همین جنبش های نوپدید دین بود که با گذار از ایدئولوژی و دایره برنامه های عملی انسان، ذهن را اولویت بخشیده و «خدای ذهن ساخت» را بر تمامی ساحت های اولوهیت ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی برتری بخشید.
این جنبش ها که عمدتاً از سه راه ترجمه، تردد و رسانه وارد ایران شده و با شگرد بومی سازی و همگن سازی با عرف جامعه توسعه پیدا کرد، بیش از هر جای دیگر با اندیشه های دین رایج و رسمی به تقابل پرداخت. اما این مسئله که فکر کنیم تأثیرات کارکرد این فرقه ها فقط در حوزه دین عینیت یافت، برداشت بسیار نازل و کوتاهی خواهد بود؛ چراکه بی تردید ژرف ترین تأثیرات این جنبش ها در تعاملات و عرف اجتماعی پدیدار شده و خانواده نخستین قربانی هجوم این اندیشه ها خواهد بود که محصول تقابل فرهنگ رایج و مرسوم و بومی با فرهنگ مهاجم التقاطی است.
با کمال تأسف اندیشه اندیش وران و قلم های کارگزاران و نخبگان دین و فرهنگ در مواجهه با این اندیشه مهاجم، قدرت متوازنی را با حجم هجوم نداشته و ادبیاتی که در خور تنوع و کثرت این فرقه هاست تولید نشده است. کتاب های رایج در بازار که به موضوع این جنبش ها پرداخته اند هرچند قابل تقدیر هستند ولیکن اکثراً در صفت توصیف توقف کرده و نتوانسته اند به تحلیل های زیرین این پدیده ها نایل شود.
کتاب حاضر نیز تلاش قابل تقدیری است برای بیان مسئله که هر از چند گاهی جامه تحلیل می پوشد ولیکن می تواند مقدمه ای باشد برای تحلیل های جامع اندیشمندان و اندیشه ورزان در تبیین و تحلیل جامع الاطراف «جنبش های نوین دینی».