کتاب ققنوس فاتح، نوشته گلعلی بابایی است و در نشر شاهد و فاتحان به چاپ رسیده است. این اثر در 10 فصل با عناوین کجایی پسر، نصفه جونم کردی!؟، شکست همینه، اصحاب فیل، این ها را به تو می سپارم، جوانمرد، درد شیرین، پنجره، خیز پنج ثانیه، هدف؛ سمنگان، سر دلبران، حدیث دیگران، برادرم محسن، دیدار، داداشی، میوه دلم، خداحافظ، یک نگاه و وصیت نامه تنظیم و منتشر شده است.
محسن وزوایی، سال 1339 در تهران متولد شد و پس از دریافت مدرک دیپلم، در رشته شیمی دانشگاه صنعتی شریف، ادامه تحصیل داد. وی در فعالیت های سیاسی و عقیدتی دانشجویان علیه رژیم پهلوی شرکت داشت و پس از پیروزی انقلاب، در تابستان 1359 به عضویت سپاه پاسداران درآمد. مدتی بعد به عنوان فرمانده گردان مخابرات سپاه پاسداران و سپس سرپرست اطلاعات عملیات انتخاب شد و اردیبهشت سال 1360 در عملیات بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر) به شهادت رسید. کتاب ققنوس فاتح، بیست روایت شفاهی از سرگذشت سراسر ایثار و پیکار دانشجوی شهید محسن وزوایی است.
گزیده کتاب
تا حالا سابقه نداشته حالم این طوری بشه. پیشترها، اینقدر نگرانش نمیشدیم؛ نه من، نه مادرش. از وقتی تظاهرات و راهپیمایی شروع شده، کار محسن هم شده اعلامیه پخش کردن و شرکت توی تظاهرات. همین یک ماه پیش بود که از ترس مأمورها جرأت نمیکرد بیاد خونه.
---------
امروز خیلی دلم گرفته. میخوام باهات حرف بزنم. هر چی رو که ازت به یاد دارم، واسهات بازگو کنم. میخوام دستمو بگیری، منو ببری به دوران بچگیام، تا بلکه کمی از این دلتنگیهام برطرف بشه. آخه هنوز هم احساس میکنم حلّال مشکلات من، داداشییه.
---------
باران گلولههای کالیبر سبک و سنگین، مستقیم و منحنیزن دشمن بر روی جاده، آنجا که محسن تمام قد و بیپروا قامت افراشته بود، میبارید. عبّاس خود را به محسن رسانده، او را در آغوش کشید. آن دو لحظاتی در عب آن جهنم آتش و دود در آغوش هم آرام گرفتند. پس از آن، هر یک برای هدایت عملیات به سمتی روان شدند.