مخاطب این کتاب کسانی هستند که حوصله تجربه ای نو را ندارند تا از گذشته عبور کنند؛ آنان که نمی خواهند دوباره بازیچه اعتقاداتی شوند که بعد بفهمند سرابی بیش نبود؛ کسانی که نمی خواهند شاهد پوزخند جوان تر ها باشند تا از اسب افتادن را از اصل افتادن تلقی نکنند؛ گسانی که سنین کمال، کوفت شان شد.
آدم شویی؛ قصه کسانی است که می خواهند سرکشی جوانی را با عقل سرانجام بخشند؛ اگر چه جامعه هم چنان به خاطر گذشته زیر تابوت این افراد را پرشکوه تر پر می کنند. لذا به جوان ترهایی که بیش از حد به گذشته تکیه کرده اند؛ توصیه نمی شود این کتاب را بخوانند تا تاریخ بی نام ها را در فضایی از رخوت، پوزخند و تمسخر، گاه در خلوت فریاد می زنند « لعنت به من که خام شدم» پخته هایی که مستعد پوسیدن هستند. اوقات جدی خود را دور از چشم جوان ترها سپری می کنند تا به دروغ بزرگ خود وفادار بمانند، بلکه با عزت بمیرند.عناوین داستان های این مجموعه عبارتند از: فریاد سخت خینی ها، باور بفرمایید من قاتل پسرتان هستم، سهم من از جنگ، فرمانده خط مقدم، آدم شویی و ما سه نفر.
آنچه نویسنده در این اثر به عنوان داستان بازگو می کند در قالب کلیشه های جاری داستانی نمی گنجد. شاید بتوان از آنچه او در «آدم شویی» ساخته است به عنوان داستان روایت یاد کرد. داستان از این منظر که شخصیت پردازی و فضاسازی داستانی در آن مشهود است و روایت از این منظر که بسیاری از موقعیت هایی که او در این مجموعه بازگو کرده است از منظر روایت مستند، قابل تأمل است.
جدای از این مسئله این اثر و آنچه در آن از دید مخاطب می گذرد بسیار حس برانگیز و انسانی می نماید. توصیف ها و شخصیت هایی که محمودزاده در داستان خود می سازد و نیز حس برانگیزی از نوع نگاه انسان باقی مانده از جنگ و وامانده میان ساختارهای زندگی پس از جنگ و فشارهایی که از این بابت به او وارد می شود از سویی، و دلتنگی و خاطرات و فضایی که در سال های نه چندان دور در جنگ آن را حس کرده است از سوی دیگر.