یکی از مباحث بسیار مهم در کلام و فلسفه الهی رابطه صفات خداوند با ذات پاک اوست و چنانکه مشهور است اشاعره صفات خدا را زاید برذات او دانسته اند و معتزله و شیعه آنها را عین ذات می دانند.
آیا می شود نمود را از بود و جلوه را از مجلا و ظهور را از مظهر باز گرفت و جدا کرد و باز هم این ها همچنان نمود و ظهور باشند و مجلا و مظهر هم جدا از جلوه و ظهور همچنان مجلا و مظهر این جلوه و ظهور باقی بمانند؟ آیا می شود استقامت یا انحنا یا انکسار را از خط گرفت و باز همچنان استقامت و انحنا و انکسار باشند و خط هم جدا و منفصل از این اوصاف وجودی مستقل داشته باشد؟
اگر دیدیدم که صفت چیزی دگرگون شده است باید بپذیریم که گوهر و سرشت و ترکیب و ذات آن شی یا موصوف، تغییر یافته است که آن صفت هم به تبع آن دگرگون شده است، چرا که صفت قیام وجودی به موصوف دارد و از گوهر و سرشت و ذات موصوف می تراود و بروز و ظهور موصوف است نه اینکه از بیرون بر وی عارض گردد. حکیم صدرالمتألهین از همین راه یعنی قیام وجودی عرض به جوهر و یا صفت به موصوف حرکت جوهری را ثابت کرده است.
کسی که می گوید صفات خدا عین ذات پاک اوست واقعاً نمی خواهد بگوید که خداوند اصلاً صفاتی ندارد و مثلاً عالم و قادر نیست بلکه می گوید خدا صفات دارد اما این صفات چیزی جدا از ذات و قابل انفصال و انفکاک از ذات نیست بلکه همان ذات است بوجهٍ و من حیثٍ و باعتبار است.
جلد ششم کتاب الحکمة المتعالیة فی الاسفارالاربعة در برگیرنده سفر سوم از اسفار اربعه و شامل شش موقف پیرامون رابطه صفات با ذات خداوند است.