در زمان و زمینه ای که حد و مرز واقعی هر کنش و کنشگری به روشنی مشخص نیست، در مرز بودگی نوعی تلاش برای رهایی از اسارت در یکی از میدان هاست. هر میدانی از دانش، فرهنگ و سیاست به حسب سنت ها و آیین های خود می تواند ورود به میدان های دیگر را در خلاف آمد آن عادات و آداب بداند و از اندیشیدن و نوشتن از این بابت در بابی دیگر پروا کند.
موضوع و میدان «دانشگاه» هم از این رسم زمانه برکنار نمانده است. دانشگاه در ایران هم سرشت و هم سرنوشت با فرهنگ، سیاست، آزادی و توسعه است، اما این در هم تنیدگی و در هم آمیختگی در بیشتر زمینه ها یا مغفول مانده و یا گرفتار ساده اندیشی شده است.
این مجموعه از میان مقالات علمی، پژوهش ها، گزارش ها، گفت و گوها و نوشته های نطبوعاتی انتخاب شده تا حداقل پارپوبی برای طرح برخی دغدغه ها و زاویه های دید در باب دانشگاه و مسائل درونی و بیرونی آن باشد. اینها همه نه تمام دغدغه ها و نگاه ها هستند و نه پایان آنها، تنها بخشی از ضرورت مسئله و حکایت همچنان باقی دانشگاه است.
کتاب حاضر از 4 بخش با عناوین: مقاله های پژوهشی، نوشتارهای مطبوعاتی، گفت و گوها و یادداشت ها تشکیل شده است