هدف این کتاب را می توان این گونه تعریف کرد: احیای تفکر سلبی از طریق نقد درونی اندیشه اروپایی معاصر با دست زدن به حرکتی دن کیشوت وار و از سر قصد.
وقتی اندیشه معاصر را، در میانه دو قطب مخالف آلن بدیو و آنتونیو نگری جای دهیم، یعنی افلاطون باوری خشک را در برابر اسپینوزاباوری شاد، قرار دهیم تعارضی پدیدار میشود که التزام هر دوی آنها را به تایید و آری گویی پنهان می کند.
هر دوی آنها به شیوه های مختلفی موید خلق کردن بی پروای هستی شناسی های متافیزیکی، توان بالقوه سوژه برای ابداع، ضرورت تولید امر نو و در عین حال بدگمانی به امر سلبی و سلبیت هستند.
ورای نقش این دو چهره و به طرز نامحسوسی در پس همه مناقشات، مباحث و نزاع های استعاری که در آستین اندیشه معاصر افتاده است، باور و پنداری درباره «تاییدگرایی» قرار دارد که همه از کنارش می گذرند.