مجموعه ای از ده داستان کوتاه که می توان به خوبی رگه های تأثیرپذیری نویسنده از سبک نوشتاری کلاسیک داستان کوتاه دهه هفتاد ایران را که توسط نویسندگانی چون داوود غفارزادگان رخ نمایی می کرد را در سطور آن دید.
داستان های کوتاه این مجموعه از چند منظر قابل اعتناست. نخست تلاش نویسنده برای خروج از فضای روال و عادی شده داستان نویسی شهری و رجعت به جغرافیای بکر و کمتر شناخته شده روستایی در ایران. این جغرافیا و وسعت آن به نویسنده این امکان را داده تا بسیاری از عوارض و اتفاقات جغرافیایی را به عنوان دستمایه ساخت تم و شخصیت های داستانی مورد استفاده قرار دهد و از همان برای خلق موقعیت های گاه طنز و گاه تراژیک خود استفاده کند. به طبع همین جغرافیا شخصیت های خلق شده در این داستان ها نیز از کلیشه های رایج داستان نویسی ایران خارج می شوند. ساده اندیش هستند و رفتارها و رویکردهای بکر دارند، به واقع این رفتارها و رویکردها را می توان نشانی از سنت ها و انسان های اصیل ایرانی دانست که در لابه لای زندگی شهری فراموش شده بودند و حالا داستان کوتاه میقاتی دوباره برای آنهاست.