گزارش حاضر را باید در چارچوب تاریخی آن و با لحاظ سیر تاریخی نقش علم در جهان امروز مطالعه کرد. اگرچه یونسکو همیشه متاثر از گفتارهای زمینه ای بوده است در عین حال در طرح دیدگاه های نو پیشگامی هایی هم داشته است.
برای مثال اگر در دهه 1957 میلادی همین یونسکو بر نقش دولت ها در ترویج علم می کوشید، در این گزارش میبینیم که سهم بخش خصوصی و تجاری در گسترش علم را به عنوان یک شاخص بنیادی مطرح می کند.
یا حتی در تعریف خود علم اگر پیش از این نتوانسته بود دانش های بومی را با صراحت و شفافیت به عنوان یکی از صورت های اصیل دانش معرفی میکند، حالا و در این گزارش به این نتیجه رسیده است که حتی دانش های راز مانند به کارگرفته توسط بومیان جزیره ای ناشناخته برای ماهیگیری را نشان می دهد و درباره اهمیت امتزاج این دانش با دانش های مدرن سخن میگوید.