از بچگی حس خوبی نسبت به روزهای تعطیل داشتم. تا وقتی که پدر خدا بیامرزم زنده بود، روزهای جمعه به معنای واقعی روز خانواده بود. بهار پاییز، تابستان و زمستان، نان تازه برای صبحانه سر سفره داشتیم.نانا.ف از آنجایی که معلم بودعادت به سحرخیزی داشت وتا سفره صبحانه جمع می شد، ناهار هم آماده بود.