کتاب به سفارش مادرم، روایت هایی است از سفر اربعین از یک عکاس که به سفارش مادرش به این سفر می رود و این روایت ها را برای مادرش می نویسد. این کتاب شامل 23 روایت با عناوین: مرد کوهی، حسون، دکتر نیری و ... می باشد.
در سال 1395 که احسان حسینینسب 29 ساله بود گروهی از دوستان عکاسش از او خواستند تا با آنها برای پیادهروی اربعین برود. او که تمایل چندانی نسبت به رفتن به کربلا در ایام شلوغی مثل اربعین نداشت به سفارش و تشویق مادرش راهی این سفر شد و در این سفر روایتهای چند زائر و موکب دار امام حسین (ع) را درباره اتفاقاتی که در سفر برایشان رخ داده، نوشت. کتاب به سفارش مادرم: بیست و چند روایت از ماموریتی خانوادگی در عراق، نوشته احسان حسینی نسب است و در انتشارات به نشر منتشر شده است.
گزیده کتاب
در بخشی از مقدمه کتاب به سفارش مادرم: بیست و چند روایت از ماموریتی خانوادگی در عراق آمده است:
«در این سال ها، مادرم از بین سفرهایی که نمی توانست برود، بیشتر از همه سفر به عراق در ایام اربعین را دوست داشت. مادرم زن با اعتقادی است. درست همانقدر که من بی اعتقادم. مادرم دوست داشت به عراق سفر کند و در هنگامه پیاده روی آدم ها حضور داشته باشد و بخشی از تاریخی باشد که این سال ها در حال رقم خوردن است. اگرچه بخشی غیرمؤثر و اگرچه بخشی که با حضور خود این گردهمایی بزرگ را رونق می دهد؛ اما باشد و به اندازه حضور یک زن پنجاه و چند ساله، این تنور را گرم نگه دارد. من اما دوست نداشتم هیچ وقتی از سال به عراق سفر کنم؛ خاصه در ایام اربعین. اما... مادرم وقتی شنید که رفقای عکاسم من را به این سفر دعوت کرده اند تا با آن ها به عراق بیایم و روی عکس هایی که آن ها از این سفر می گیرند، چیزی بنویسم، مشتاق تر از همیشه، خواست تا من بجای او به این سفر بروم. من به خاطر مادرم به عراق رفتم، و نرفتم که روی عکس هایی که دوستان عکاسم می گیرند، چیزی بنویسم. رفتم که برای او بنویسم. برای مادرم، که نمی توانست به این سفر بیاید».