یازده: خاطرات اسارت پروفسور احمد چلداوی در زندان مخفی صدام، اردوگاه شماره یازده تکریت
سال نشر : 1393
تعداد صفحات : 470
معرفی کتاب
کتاب یازده، زندگی نامه دکتر احمد چلداوی، با محوریت دوران دفاع مقدس، و علی الخصوص دوران اسارت شان است؛ که سندی دیگر از جنایات ددمنشانه رژیم بعث عراق را آشکار می کند. کتاب، خاطرات کسی است، که پنج ماه رمضان، در زندان های مخفی صدام، دعای "فک کل اسیر" را به امید اجابت خوانده است. تسلط دکتر چلداوی به زبان عربی، باعث شده بود که افسران عراقی، لقب "احمد عربستانی" را به وی بدهند و جدای به کار گیری او به عنوان مترجم، شکنجه های ویژه تری را نیز برای ش تدارک ببینند! اتفاقات بدیع و غیر قابل پیش بینی ایشان و دیگر اسرا، در قالب بیانی غیر متکلف، با حجمی متوسط، خواننده را تا آخر ماجرا با خود همراه می کند.چِلداوی، در پانزده فصل، به بیان زندگینامه و خاطرات خود پرداخته است. «من از تبار جنوب ام»، «با بسیج بزرگ شدم»، «دانشگاه اشتباهی من»، «آن شب آسمانی»، «امتحان بزرگ»، «اردوگاه تکریت 11»، «استخبارات بعث»، «روزگار تلخ»، «فراق در غربت»، «کابل سه فاز»، «فرار بزرگ»، «بازگشت به تکریت»، «نسیم آزادی»، «فراموشت نمی کنم» و «مأموریت من» عناوین پانزده گانه این اثر را تشکیل می دهند.
اسارت؛ و ما ادراک ما الاسارت؟
ما که آنقدر با کابل سه فاز به کف پاهایمان نزده اند، تا از حال برویم؛ ما که مجبور نبوده ایم نماز صبح مان را با دستان بسته و به حالت خوابیده، روی زمین سرد، بخوانیم؛ ما که درگیر مصائبی نبوده ایم، که حتی شنیدن خاطرات آن، برای اطرافیان مان، غیر قابل تحمل باشد؛ ما را که به خاطر عزاداری در شب عاشورا کتک نزده اند؛ ما که آنقدر شکنجه نشده ایم تا درد برای مان بی معنی شود، زمان برای مان بی اعتبار شود و مرگ برای مان آرزو.
به راستی ما "سبک باران ساحل"، کجا حال "کسی را که در دریایی مخوف در تاریکی مطلق شب در گردابی مخوف گرفتار شده است و هیچ کس، به معنای واقعی هیچ کس، جز خدا را ندارد" را، خواهیم دانست؟
ما که آنقدر با کابل سه فاز به کف پاهایمان نزده اند، تا از حال برویم؛ ما که مجبور نبوده ایم نماز صبح مان را با دستان بسته و به حالت خوابیده، روی زمین سرد، بخوانیم؛ ما که درگیر مصائبی نبوده ایم، که حتی شنیدن خاطرات آن، برای اطرافیان مان، غیر قابل تحمل باشد؛ ما را که به خاطر عزاداری در شب عاشورا کتک نزده اند؛ ما که آنقدر شکنجه نشده ایم تا درد برای مان بی معنی شود، زمان برای مان بی اعتبار شود و مرگ برای مان آرزو.
به راستی ما "سبک باران ساحل"، کجا حال "کسی را که در دریایی مخوف در تاریکی مطلق شب در گردابی مخوف گرفتار شده است و هیچ کس، به معنای واقعی هیچ کس، جز خدا را ندارد" را، خواهیم دانست؟
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1393
-
چاپ جاری2
-
تاریخ اولین چاپ1393
-
شمارگان2000
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعوزیری
-
تعداد صفحات470
-
ناشر
-
نویسنده
-
ویراستار
-
وزن656
-
تاریخ ثبت اطلاعاتدوشنبه 7 آبان 1397
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتپنجشنبه 11 شهریور 1400
-
شناسه70000
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
مریم حنطه زاده
ایشون استاد من در لیسانس بودند ولی نهایتا الان می تونند دکتر باشند در بهترین حالت؛ پروفسور رو از کجا آوردید دوستان؟! اغراق مسخره ای است که به صداقت خاطرات لطمه میزنه
13 اردیبهشت 1398
"پروفسور" در عنوان کتاب ثبت شده و از طرف سایت این عنوان به نام کتاب اضافه نشده است