من خاطرات مطهره هستم . شاید فکرکنید که در ذهن و خاطره ی مطهره به وجود آمده ام ؛اما نه ،من در ذهن پدر مطهره هستم.چون به مطهره بر می گردم.خاطرات مطهره میشوم.پدر مطهره مرا بارها و بارها مرور می کند.زمانی که مطهره به دنیا می آید،وقتی شروع به حرف زدن می کند،اولین باری که روی پاهایش می ایستد،من در ذهن بابای مطهره شیرین می شوم.مهدکودک رفتنش،اولین روزهای مدرسه اش ،روپوش صورتی خوشرنگش لبخندش،بابا بابا گفتنش ،قرآن خواندن و اولین بار چادر مشکی به سر کردنش…