دوماه و بیست و چهار روز بیشتر از آشنای من با نسترن نمیگذشت.او در کلاس سوم ابتدایی درس میخواند.همان کلاسی که من در آن هستم .از اول مهر با او آشنا شدم .دختر درس خوان و مهربانی که همه او را دوست داشتند.کم کم داشتم با نسترن انس می گرفتم و از اینکه به او تعلق داشتم ،شاد بودم تا روز تاسوعا فرارسید …