کتاب مردم شناسی دینی توسعه در ایران: دین، فرهنگ و توسعه در ایران، درباره رابطه مذهب با توسعه است، در این کتاب اثرات مذهب بر روی توسعه مصطلح سنجیده می شود و اگر هم گاهی به سویه دیگر اشاره ای شود: در ارتباط با سویه اول درباره آن بحث می شود و این بحث به صورت تاریخی – معرفتی است. همچنین سعی شده است که حوزه مطالعاتی آن روشن شود، بنابراین به صورت پهناگر بحث شده است. همچنین سعی می شود که جای تفکر برای دیگران نیز باقی بماند.
در ضرورت چاپ این کتاب در مقدمه می خوانیم: ما باید ببینیم که چقدر از عناصر دینی هر جامعه با این توسعه میسازد یا نمی سازد تا بتوانیم بنیان دیگری در توسعه دراندازیم که البته این سخن بسیار بنیانی دیگری است که سال ها کار فلسفی می طلبد که یکی از مقدمات آن بحث همین نوشتار است. کتاب مردم شناسی دینی توسعه در ایران: دین، فرهنگ و توسعه در ایران در چهار فصل تهیه و تنظیم شده است که عناوین فصلهای آن به ترتیب عبارتند از: مذهب و توسعه، مدرنیسم، پسامدرنیسم و توسعه جمهوری اسلامی ایران و پسامدرنیسم و توسعه.
فصل اول کتاب مردم شناسی دینی توسعه در ایران محورهای ذیل را مورد بحث قرار می دهد: نظریه های ملکان مذهب و توسعه (آگوست کنت، مارکس، مارکس وبر، دورکیم)، دین و تغییرات در جهان امروز، توسعه و مذهب، مذهب و توسعه، الگویی برای فهم رابطه مذهب و توسعه، بعضی از عناصر توسعه در ارتباط با مذهب (مذهب و مادی گرایی، مذهب و عمل گرایی، مذهب و انسان، مذهب و اجتماع، مذهب و نوع حکومت سیاسی، مذهب و زن، مذهب و مسأله جنسیت، مذهب و جمعیت، مذهب و عقل، مذهب و علم و مذهب و تکنولوژی) فصل دوم نیز درباره مدرنیسم و توسعه در عناوین سکولاریسم، عقلانیت، تراکم، گران کردن کالا، ساده سازی، پویایی دائم، علم محوری، حاکمیت فناوری، شهرنشینی، توسعه مردمحور و اخلاق توسعه مدرنیستی بحث می کند. فصل سوم هم درباره نپذیرفتن توسعه خطی مدرنیسم، نپذیرفتن اصول روشنگری، تشکیک در الگو بودن غرب برای توسعه، توسعه در قالب تمدن، فرهنگ به جای جامعه، زن گرایی، فقیر شدن فرهنگ ها، محوریت نداشتن علم، فقدان روشنفکران و انتقال مرکزیت تمدن جهانی در آینده، به آسیا به ارائه سخن می پردازد. اسلام و توسعه و تغییرات اجتماعی، توسعه و جمهوری اسلامی ایران و راهبرد رسیدن به توسعه جمهوری اسلامی از عناوین فصل چهارم به شمار می روند.
کتاب مردم شناسی دینی توسعه در ایران: دین، فرهنگ و توسعه در ایران، نوشته ابراهیم فیاض است و در انتشارات بین الملل منتشر شده است.
گزیده کتاب
نتیجه عام این نوع نگرش در این جوامع، این است که این اشخاص یا تهمت و عنوان بی دینی و دنیاپرستی را بر خورد بپذیرند و سرمایه گذاری را شروع کنند یا اینکه اموال را نقد کنند و بپذیرند که تاریخ این جسارت را کمتر برای مال داران ثبت کرده است. آنان بیشتر در کنز و سرمایه اندوزی سعی کرده اند؛ کاری که در بسیاری از دین ها نیز قبیح شمرده شده است.
پس سرمایه گذاری رو به انهدام گذارده و بار کو درو برو شده است و جوامع از کار بازمانده اند. و طبیعت در این چنین جامعه ای ارزش بالایی ندارد و ادبیات این جوامع کمتر بوی طبیعت می دهد. ادبیات آنها بیانگر دوری از این طبیعت مادی است، تا افراد از معنویات غافل نمانند.
طبیعت برای این است که انسان ها نسبت به معنویات به غفلت بیفتند و این نوع طبیعت در این جوامع حتی اگر طبیعتی غنی داشته باشند دست نخورده و بکر باقی میماند و اینان هرگز این انگیزه را پیدا نمی کنند که به این ذخایر طبیعی نیز نگاه بکنند. اینان بر روی طبیعتی از طلا خوابیده اند و از شدت گرسنگی به خود می پیچند؛ انسان شناسی نیز کاملاً بر این نکته صحه گذاشته و شواهد زیادی را اقامه کرده است.