نیمه ی پنهان ماه 9: چراغچی به روایت همسر شهید
3 (1)
سال نشر : 1388
تعداد صفحات : 51
معرفی کتاب
این کتاب، جلد نهم از مجموعه «نیمه ی پنهان ماه» می باشد که به بیان زندگی نامه و خاطرات شهید ولی الله چراغچی از زبان همسرشان می پردازد.
خانه که می آمد به من مهلت تکان خوردن نمی داد. همه ی کار ها را خودش انجام می داد، اما نگاهش که می کردم، می دیدم خسته است.
می گفتم: تازه اومدی. استراحت کن. قبول نمی کرد. می خندید و می گفت: وقتی من نیستم تو خیلی سختی می کشی، حالا که اومدم سختی ها تموم شد. بعد بادی به غبغب می انداخت، می گفت: حالا شما امر کن، ما انجام میدیم.
خوب یادم هست، آشپزخانه ی ما خیلی کوچک بود و آقا ولی خیلی درشت. آنجا که می رفت سربه سرش می گذاشتم، می گفتم «هیکلت خیلی درشته، توی آشپزخونه جا نمی شی» تقریبا هربار که می رفت تو آشپزخانه صدای شکستن ظرف از آشپزخانه می آمد.
دو سال برای با هم بودن خیلی زیاد نیست. آن سال ها و سال های بعدش به سرعت گذشت و او هنوز فکر می کند چه طور شد که ولی الله وارد زندگیش شد، مثل نسیمی که بی خبر می آید و می رود و تنها یک چیز باقی می گذارد؛ خاطره اش که انگار هیچ وقت تکرار شدنی نیست.
می گفتم: تازه اومدی. استراحت کن. قبول نمی کرد. می خندید و می گفت: وقتی من نیستم تو خیلی سختی می کشی، حالا که اومدم سختی ها تموم شد. بعد بادی به غبغب می انداخت، می گفت: حالا شما امر کن، ما انجام میدیم.
خوب یادم هست، آشپزخانه ی ما خیلی کوچک بود و آقا ولی خیلی درشت. آنجا که می رفت سربه سرش می گذاشتم، می گفتم «هیکلت خیلی درشته، توی آشپزخونه جا نمی شی» تقریبا هربار که می رفت تو آشپزخانه صدای شکستن ظرف از آشپزخانه می آمد.
دو سال برای با هم بودن خیلی زیاد نیست. آن سال ها و سال های بعدش به سرعت گذشت و او هنوز فکر می کند چه طور شد که ولی الله وارد زندگیش شد، مثل نسیمی که بی خبر می آید و می رود و تنها یک چیز باقی می گذارد؛ خاطره اش که انگار هیچ وقت تکرار شدنی نیست.
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1388
-
چاپ جاری11
-
تاریخ اولین چاپ1383
-
شمارگان3300
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعپالتویی
-
تعداد صفحات51
-
ناشر
-
نویسنده
-
با همکاری
-
زیر نظر
-
وزن93
-
تاریخ ثبت اطلاعاتشنبه 13 مهر 1387
-
شناسه738
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط