«دایره ها» در متن خود سعی کرده از زاویه دید پنج انسان و با چهار روایت یک داستان را بازگو کند. راوی این داستان ها با چنین تمهیداتی یک دختر، دو پسر و دو پدر هستند که زندگی هر کدام از آنها همانند یک دایره در مدار خود در حال تکرار است و این دایره ها در جایی با همدیگر نقطه اشتراکی ندارند جز اینکه زمانی مدار حرکت آنها در جایی با همدیگر تلاقی کند و این تلاقی بی شک به معنای آن نخواهد بود که مسیر آنها از آن پس تغییر می کند.
کتاب در شیوه روایت خود سعی کرده تا جای مقدور از روایتی ساده و شاعرانه بهره ببرد و حس هر لحظه راویان را در زمان رخداد اتفاقات خاص برای آنها بدون اغراق و غلو و تنها با مدد از سادگی کلمات و عبارات برای توصیف به خدمت آنها درآوررد.