پانزده جلد کتاب در مجموعه «سرگذشت استعمار» از قلب تاریخ جهان توسط مهدی میرکیایی نگاشته شده است و در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. در هر جلد از مجموعه سرگذشت استعمار، به بخشی از تاریخ کشورهای استعمارگر و روشهای استثمار دیگر ملتها توسط آنان پرداخته میشود. نام عنوان های هر جلد از این مجموعه کتاب عبارتند از: 1. سفر به آن سوی دریاها - 2. گرگ ها با چشم باز می خوابند - 3. شکار انسان - 4. صلیب خونین - 5. راهپیمایی اشکها - 6. فاخته ها لانه ندارند - 7. سفر الماس - 8. به دنبال کادی - 9. افطار در کلیسا - 10. گنج های کلات- 11. جوانههای آتش - 12. بازی بزرگ - 13. ماجرا هنوز تمام نشده - 14. فارغ التحصیل زندان - 15. ملکه تهی دست
کتاب حاضر جلد سوم با عنوان دردناک «شکار انسان» است و به حقیقت تلخ و قانونی تجارت برده در قرن شانزدهم تا هجدهم اشاره میکند. مردمی که در جلد اولین با آنان آشنا شدید، رنج خطوط این کتاب را بر دوش میکشند. شکار انسان روایتی تلخ و تامل برانگیز درباره تجارت برده داری رایج در قرن شانزدهم تا هجدهم میلادی و ظلم و ستمی که در پی آن به سرخ پوستان و سیاه پوستان وارد شد. تاجران پرتغالی و دیگر کشورهای اروپایی با پیوستن به این بازار ننگین و پرسود، به شکار انسان در آفریقا می پرداختند و آن ها را برای کار در معادن و مزارع با سودی چند برابر بیشتر از هزینه ی خریدشان به فروش می رساندند.
گزیده کتاب
این سنگ های چاقوتیزکنی را به این سربازان داده بود. صبح آن روز، سربازان در کنار رودخانه صبحانه خوردند و بعد شمشیرها را تیز کردند. سپس شمشیرها را روی بدن کاملاً برهنه و گوشت نرم سرخپوست ها امتحان کردند.
حتی یکی از آن ها، سرخپوستی را با یک ضربه به دو نیم کرد. آن ها هیچ نفرتی از این سرخپوست ها نداشتند؛ فقط عاشق طلا و ثروت بودند. می خواستند این بومی ها با همه ی وجود در مزارع کار کنند.