فارابی در مقام مؤسس فلسفه اسلامی به مسئله تبادل فرهنگی توجه کرده است که در عصر ما نه فقط حل مسائل جهان توسعه نیافته، بلکه درک و فهم آینده عالم متجدد و نوع بشر به آن بستگی پیدا کرده است. اگر قبول رسوم و فرهنگ غرب را امری درست و مفید یا ضروری و ناگزیر بدانیم و بخواهیم با استمداد از نظر فارابی درباره وضع فعلی عالم در نسبتی که با فرهنگ غربی دارد حکم کنیم، باید بگوییم که قبول نظام زندگی غربی بدون اخذ اساس فلسفی این نظام مایه پریشانی و آشوب فکری می شود. آشنایی با این اساس و فرهنگ غربی وقتی حاصل می شود که دریابیم علم و سیاست و ادب و قواعد و قوانین عالم غربی که در سراسر جهان انتشار می یابد بر چه مبنایی استوار است و در چه شرایطی ممکن است رشد و بسط و قوام پیدا کند. امروز که ما دوباره در عصر انتقال قرار گرفته ایم باید به شرایط امکان انتقال علم و تفکر و شرایط همسخنی فرهنگ ها بیندیشیم. در این اندیشه، فارابی می تواند پیشرو و آموزگار ما باشد. در این کتاب با توجه به اینکه فلسفه فرع بر نسبت خاص انسان با حقیقت وجود است و این نسبت خاص در ادوار مختلف تاریخ فلسفهصورت های مختلف داشته است، مسائل فلسفه مدنی فارابی مطرح شده و به اجمال مورد بررسی قرار گرفته است.