کتاب یک محسن عزیز، روایتی مستند از زندگی شهید محسن وزوایی است. فائضه غفارحدادی (نویسنده کتاب) برای نخستین بار از نامههایی استفاده کرده که وزوایی سالها برای خواهری که در آمریکا داشته، ارسال میکردهاست.
کتاب یک محسن عزیز: روایتی مستند از زندگی شهید محسن وزوایی، نوشته فائضه غفار حدادی، در انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
گزیده کتاب
کمی جلوتر موحد از داخل یکی از سنگرها درآمد و با دیدن محسن دلش گرم شد. انگار که مادرش را بعد از کلی اتفاقات خطرناک دیده باشد. با حرارت بغلش کرد و از اینکه دید گلوی محسن تیر خورده ناراحت شد.
- تو با این وضعت چرا اومدی تا اینجااااا؟ بیا برو پایین ببینم بچه پررو!
محسن لبخند زد. نمی توانست حرف بزند. اما احساس کرد اگر لب هایش را کمی باز کند و دهانش را زیاد تکان ندهد، می تواند چیزهایی بگوید.
- بچه پررو خودتی!
این را نمی گفت خیلی سخت می گذشت بهش!
.....
به اصرار عزیز و به خاطر دل بچه ها که می خواستند یکی دو روز دیگر بمانند، از باجه تلفن کنار میدان به مامان زنگ زد و چند روزی همان جا ماندنی شد. وحید را جای همیشگی اش پیدا کرد.
توی زمین آسفالت پایین مدرسه شجری و در حال فوتبال بازی کردن. همدیگر را را بغل کردند و به دقیقه نکشید که محسن هم وارد بازی شد و هنوز چند باری پا به توپ نشده بود که متوجه اختراع جدیدشان شد. دانلود وصیت نامه شهید آلبوم تصاویر یک محسن عزیز : تماشای آلبوم تصاویر