در این گزارش تلاش شده است تا تصویری کلی و انتقادی از یکی از گرایشهای اصلی در حوزه شناختشناسی ـ یعنی مکتب تفسیری ـ ارائه گردد. بر این اساس نوشتار حاضر با هدف زمینهسازی برای ورود به مباحث تقضیلی در این حوزه نگاشته و نگارنده سعی نموده تا از این طریق سرفصلها و خطوط کلی برای ورود به این حوزه را برای دانشجویان ترسیم نماید و در این راستا اولاً مکتب تفسیری از منظر اجتماعی بررسی شده است. ثانیاً مواضع نقد و کاستی آن معرفی شده است. مجموع این دو اقدام شناسنامه یک مکتب را شکل داده و راه را برای مطالعات تخصصی بعدی هموار میسازد.