ارائه مبانی نظری جهت تصمیم سازی در حوزه هنر به صورت اعم و معماری و شهرسازی به صورت اخص، زمانی میسور خواهد بود که شناخت و معرفت در تمام جنبه های آن حوزه، مقرون به کمال باشد. تا زمانی که ماهیت و نوع شناخت مورد بررسی قرار نگیرد، تصمیم و تدبیر در همان حوزه عقیم می ماند.
امروزه کتب فراوانی در ارتباطس با تدوین اصول ، معیار و الگوهای غربیب و اسلامی در هنر، معماری و شهرسازی تدوین گشته است؛ اما چنین چه خاستگاه این اصول و معیارها از لحاظ نوع شناخت، به درستی تبیین نگردد، نظریه مطرح شده براساس آن اصول، ضمانت اجرا پیدا نخواهد کرد؛
لذا پژوهش حاضر سعی بر این دارد تا ریشه مبنایی آنچه را که معماری غرب نامیده می شود را در معرفت غرب بیابد و از آنجا که معرفت غرب در واقع همان خوانش های مختلف او از فلسفه یونان بستان بوده است، لذا مطالعه این تمدن می تواند بسیاری از جهت گیری های هنری و معماری گذشته و امروز غرب را مشخص نماید.