158,000
تومان
افزودن به سبد خرید

دروازه مردگان 2: شب خندق

دسته بندی: کودکان و نوجوانان

ناشر: افق

نویسنده: حمیدرضا شاه آبادی

سال نشر: 1398

تعداد صفحات: 264

4
امتیاز
2
نفر
3.5 از 5
فروش پیامکی این محصول
معرفی کتاب
گزیده کتاب
مشخصات
نظرات کاربران
بریده های انتخابی شما

معرفی کتاب

اولین جلد مجموعه دروازه مردگان، با عنوان «قبرستان عمودی» منتشر شده که در داستانش، پسر بچه ای به نام رضا به شکل غیر منتظره ای از یک خانه مرموز سر در می آورد که در دیوارهایش جنازه هایی دفن شده اند. در این خانه بچه های زیادی قالیبافی می کنند. در ادامه داستان یکی از بچه های این قالیباف خانه در حوض خانه غرق می شود و اتفاقات بعدی از پی می آیند...

در کتاب حاضر، جلد دوم مجموعه رمان دروازه مردگان، رضا پس از رفتنش، دوباره به تهران برمی گردد اما با شهری روبرو می شود که وبا در آن شیوع پیدا کرده و به کسی اجازه ورود داده نمی شود. اما رضا خودش را به نوعی از دروازه عبور داده و وارد تهران می شود. او در شهر با شخصیتی به نام نادر آشنا می شود که این آشنایی موجب رقم خوردن اتفاقاتی در جلد دوم کتاب مذکور می شود. ماجرای سال های قحطی تهران و زندگی سخت مردم فقیر در خندق های اطراف این شهر از جمله موضوعاتی هستند که شاه آبادی در جلد دوم «دروازه مردگان» به تصویر کشیده است.

کتاب شب خندق جلد دوم از دروازه مردگان، نوشته حمیدرضا شاه آبادی است و در انتشارات افق به چاپ رسیده است. مجموعه کتاب های دروازه مردگان شامل سه جلد با نام های قبرستان عمودی، شب خندق و چاه تاریکی است.

گزیده کتاب

پرسیدم: «چقدر طول می کشه آدم بتونه خوندن یاد بگیره؟»
نادر صدایش را کمی بالا برد و با شوق گفت: «قبلا خیلی طول می کشید اما الان میرزا یه راهی پیدا کرده برای یاد دادن الفبا که خیلی زود جواب می ده، مثلاً دو ماه یا حتی یه ماه.»
گفتم: «یه ماه یعنی چند وقت؟»
نادر لب هایش را مثل همه وقت هایی که می خواست فکر کند به هم فشار داد و عینک ظریف و گردش را با نوک انگشت بالا داد و گفت: «یه ماه یعنی سی روز، یعنی سی بار شب ها بخوابی و صبح بلند بشی.»

گفتم: «سی روز یعنی چند روز؟ یعنی چند بار؟»
نادر کمی فکر کرد و بعد پنجه یک دستش را باز کرد و گفت: «این دست من پنج تا انگشت داره.»
دست دیگرش را بالا آورد و گفت: «این هم پنج تا که با هم می شه ده تا.»
بعد سه بار کف هر دو دستش را عقب و جلو برد و گفت: «سی تا یعنی سه تا ده تا. یعنی این قدر، فهمیدی؟»
گفتم: «آره… خوبه، من خیلی بیشتر از اینا تو عمارت نویان خان کار کردم.»
نادر آرام گفت: «آره خوبه… خیلی خوبه.»
و انگار با خودش حرف بزند گفت: «خیلی خوبه که بتونی بخونی، اون وقت باور می کنی که آدما می تونن پرواز کنن.

اطلاعات کتاب

  • زبان کتاب: فارسی
  • سال نشر: 1398
  • چاپ جاری: 2
  • شمارگان: 1000
  • نوع جلد: جلد نرم
  • قطع: رقعی
  • تعداد صفحات: 264
  • ناشر: افق
  • نویسنده: حمیدرضا شاه آبادی

برای ارسال دیدگاه لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام

برای ثبت بریده ای از کتاب لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام