«فهم برشت» مجموعه نوشتارهایی از والتر بنیامین(1940-1892)، فیلسوف آلمانی است.
مقالات این کتاب در یکی از متلاطمترین دورههای حیات فکری والتر بنیامین، یعنی حدفاصل بین سالهای 1930 تا 1939، به رشتۀ تحریر درآمدهاند.
نوشتههای او در این سالها آمیزهای است از نظریۀ انقلاب مارکسیستی، نقد رادیکال و رمانتیک تمدن مدرن و مسیانیسم یهودی. در این دوره، بنیامین، بهقول خودش با «از این شاخه به آن شاخه پریدنی آشکار» میکوشد ایدهها را تا منطق نهاییشان پی بگیرد. به همین دلیل است که برای مثال در یک مقاله او از قطبی به قطب دیگر میرود و به شکلی تجربی ایدههای بهشدت متناقض را به بوتۀ آزمایش میگذارد.
گرچه او در 1923، پس از خواندن تاریخ و آگاهی طبقاتی لوکاچ، با افسون چشمان زیبای آسیه لاسیس، کارگردان کمونیست اهل لیتوانی، به مارکسیسم علاقهمند میشود، در سالهای دهۀ بیست بهندرت در کارهای او ارجاع مستقیمی به مارکس و انگلس یافت میشود. انگار او هنوز به یک مارکسیست قهار بدل نشده است.
طی یک دورۀ کوتاه مابین سالهای 1933 تا 1935 بنیامین به ادبیات مارکسیسم رسمی نزدیک میشود. گرایش او به مارکسیسم رسمیِ آن سالها بهخصوص در مقالاتی مثل «مؤلف همچون تولیدکننده» (1934) و «اثر هنری در عصر بازتولیدپذیری تکنولوژیکی» (1935) عیان است.
در این سالها او به کرات بر مفهوم مارکسی تولید تأکید میورزد و تلاش میکند با معضلهمند ساختن نسبت میان اثر هنری و هنرمند از یک طرف و آپاراتوس تولید بورژوایی از طرف دیگر هنر را به امری انقلابی بدل سازد.
معذلک هرچه به سالهای پایانی دهۀ 1930 نزدیک میشویم «تولید» در نوشتههای بنیامین جای خود را به مفاهیمی همچون «پیکار طبقاتی» و «انقلاب» میدهد، که به معنای فاصلهگرفتن او از مارکسیسم سنتی است. اما این را نیز نباید از نظر دور داشت که علیرغم چرخش آشکار او از 1936 به بعد تولیدگرایی او در ابتدای دهۀ 1930 تفاوتی آشکار با تولیدگرایی مطلوب حزب استالینی دارد.
گزیده کتاب
«زمان که بگذرد آب روان بر سنگ خارا هم پیروز خواهد شد» همپیمان شدن با همۀ آن چیزهایی که همچون رود «نامعلوم، آرام و پایانناپذیر» هستند به یادمان میآورد که بنیامین از آرمان شکستخوردگان و ستمدیدگان سخن گفته است.
در تز ششم از تزهایی در بابِ فلسفۀ تاریخ (در کتاب روشنگریها) او مینویسد: «تنها آن مورخی میتواند بارقۀ امیدی در گذشته بدمد، که به قطع قانع شده باشد در صورت پیروزی دشمن، حتی در گذشتگان نیز از شرّ او ایمن نخواهند ماند. و این دشمن تاکنون همواره پیروز بوده است.» تاریخ هرگز برای بنیامین (به عکس لوکاچ) نه صرفاً «پیششرط زمان حال»، بل صحنۀ یک اکنونِ همیشگی بود. پیکارهای گذشته را باید ادامه داد، اگر نه، نتیجۀ آنها دیگربار جز شکست نخواهد بود.