تنها گریه کن: روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان
3.7 (3)
سال نشر : 1399
تعداد صفحات : 264
معرفی کوتاه
کتاب تنها گریه کن، روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان است به قلم اکرم اسلامی که انتشارات حماسه یاران آن را منتشر کرده است.
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 82212
10003022
معرفی کتاب
کتاب تنها گریه کن، روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان است به قلم اکرم اسلامی که انتشارات حماسه یاران آن را منتشر کرده است.شاید خاطرات مادران شهدا و عاشقانههای آنها یکی از جذابترین و دلنشینترین آثار در حوزه دفاع مقدس باشد. زیرا مربوط به مادرانی است که در جنگی هشت ساله سهم داشتند سهمی که بدون هیچ چشمداشتی آن را بخشیدند و سالیان سال بیصدا در سوگ عزیزشان گریه کردند. حالا که چهل سال از آن سالها میگذرد این خاطرات باز هم خواندنی است.
در این کتاب تصویری کوتاه و مختصر اما پر معنا از یک عمر زندگی زنی را میخوانید که فرزندش را فدای پابرجا ماندن و استقلال این سرزمین نمود و خودش نیز در راه اسلام و انقلاب از هر چه در توان داشت فروگذار نکرد.
اشرف السادات منتظری مادر شهید محمد معماریان که عاشقانه و خالصانه برای فرزندان این سرزمین از جان و دل مایه میگذاشت.
بخشی از این کتاب به مبارزات انقلابی خانم منتظری در قم و تهران میپردازد و نمایی کلی از سیمای زنی مجاهد را نشان می دهد که نقشی پررنگ و ستودنی در پیرزوی انقلاب داشت.
بخش دوم کتاب به خاطرات مادر از زمان جنگ اختصاص دارد و شهادت فرزند دلبندش محمد و همچنین فعالیتهای این مادر برومند پس از جنگ و مشارکتهای سازندهاش در کارهای خیر مردمی و اجتماعی.
مچ دست هایش را گرفتم،
قدرتم را جمع کردم و همانطور که عقب عقب میرفتم،
به زحمت می کشیدمش سمت خودم.
پاهایش تکان میخورد و ردّ خون می ماند روی زمین.
نگاهش از خاطرم دور نمی شود.
مات شده بود.
زدم توی صورتش و فریاد کشیدم:
«نفس بکش!»
ولی بی جان تر از این حرف ها بود.
محکم تر زدم شاید به هوش بیاید؛
فایده نداشت.
دست انداختم و بچه را از شکمِ پاره زن بیرون آوردم،
به این امید که حداقل بتوانم طفل معصومش را نجات دهم؛
ولی بدن سرخ و سفید نوزاد ماند روی دستم؛
بی اینکه مجال داشته باشد گریه کند و یا حتی یک نفس در این دنیا بکشد!
قدرتم را جمع کردم و همانطور که عقب عقب میرفتم،
به زحمت می کشیدمش سمت خودم.
پاهایش تکان میخورد و ردّ خون می ماند روی زمین.
نگاهش از خاطرم دور نمی شود.
مات شده بود.
زدم توی صورتش و فریاد کشیدم:
«نفس بکش!»
ولی بی جان تر از این حرف ها بود.
محکم تر زدم شاید به هوش بیاید؛
فایده نداشت.
دست انداختم و بچه را از شکمِ پاره زن بیرون آوردم،
به این امید که حداقل بتوانم طفل معصومش را نجات دهم؛
ولی بدن سرخ و سفید نوزاد ماند روی دستم؛
بی اینکه مجال داشته باشد گریه کند و یا حتی یک نفس در این دنیا بکشد!
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1399
-
چاپ جاری1
-
تاریخ اولین چاپ1399
-
شمارگان1000
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات264
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن275
-
تاریخ ثبت اطلاعاتیکشنبه 9 شهریور 1399
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتچهارشنبه 25 مرداد 1402
-
شناسه82212
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط
حانیه سعیدپناه
فوق العاده بود. نقش عجیب و موثر یک زن در تاریخ یک کشور را در این مادر بزرگوار میبینیم.
9 فروردین 1402
زینب کمالی
بسیار کتاب عالی هست من خریداری کردم وبه فامیل امانت میدم میگم این کتاب حیفه روی زمین بمونه حدودسال 88،89 این مادرشهید رو زیارت کردم وپارچه تبرک رو از نزدیک استشمام کردم که واقعا عطر خاصی داشت
7 بهمن 1400
سید محمد شرافت
سلام و درود بنده تا الان تعدادی از کتاب هایی که مقام معظم رهبری مورد توجه قرار داده اند خوانده ام نخونید ضرر می کنید . باتشکر
3 دی 1400
محمد متین نیکخواه
خیلی خوب بود
26 آذر 1400
زهرا میرزایی
واقعا این کتاب عالی بود
25 آذر 1400
حامد همت
عالی بود عالی بود
2 آبان 1400
مهدی
این کتاب مارو دیوونه کرد.
چه متن عجیبی
چه داستان عجیب تری
کیف کردم خدایی
بخون تا عمر دارید
3 شهریور 1400