وَنسان وَن گوگ یا فینسِنت ویلم فان خوخ (به هلندی: Vincent Willem van Gogh) (زادهٔ 30 مارس 1853 – درگذشتهٔ 29 ژوئیهٔ 1890) یک نقاش پسادریافتگر هلندی بود، که کارش تأثیر گسترده ای بر هنر قرن بیستم داشت. کار او شامل پرتره ها، خودنگاره ها، مناظر، طبیعت بی جان، سروها، مزارع گندم و گل های آفتاب گردان است. او از کودکی به نقاشی علاقه داشت ولی تا اواخر دههٔ دوم زندگی اش نقاشی نکرد. او بسیاری از کارهای شناخته شده اش را در دو سال آخر زندگی اش تکمیل کرد. وی در یک دهه بیش از 2٬100 کار هنری تولید کرد که شامل 860 نقاشی رنگ روغن و بیش از 1٬300 نقاشی با آب رنگ، طراحی و چاپ می شود.
وَنسان وَن گوگ که از بیماری روانی رنج می برد، در دسامبر 1888 گوش چپ خود را با تیغ سلمانی برید. دربارهٔ اصل ماجرا تردیدی وجود ندارد و خود نقاش هم در دو خودنگاره تصویر خود را با گوش باند پیچی شده کشیده است. ون گوگ تا روز 23 دسامبر دو گوش درست داشت، اما روز بعد که او را در بستر غرق خون یافتند، جای گوش چپ او خالی بود و به یاد نمی آورد چه بلایی به سرش آمده است. دربارهٔ چگونگی ماجرا حرف و حدیث زیاد است و دو روایت بر سر زبان ها است:
اول: ون گوگ، که در اوایل سال 1888 به توصیه برادر کوچک و مهربانش تئو به شهر آرل در جنوب فرانسه کوچ کرده بود، چند ماه بعد به ناراحتی روحی و افسردگی شدید دچار شد؛ او در کابوس های وحشتناک و هذیان آلود دست و پا می زد و به عوالم جنون نزدیک می شد. هنرمند رنجور و حساس که از مدتی پیش در گوش چپ خود صداهایی تحمل ناپذیر می شنید، تصمیم گرفت با اقدامی قطعی خود را از شر گوش راحت کند.
دوم: روایت دیگر این است که ون گوگ به یک روسپی به نام راشل دل بسته بود و چون مال و منالی نداشت به او بدهد، به دلبر خود قول داده بود که به او یک «هدیه گرانبها» تقدیم کند، و این البته گوش خودش بود. برای این روایت گواه واقعی وجود دارد، زیرا راشل واقعاً گوش بریده را دریافت کرد.