نقد سرمایهداری مدرن، ویژگی بارز این نمایشنامه میلر است. مردی که شغلش ساخت و فروش قطعات هواپیماست، با علم به اینکه تعدادی از لوازمش دچار نقص هستند، آنها را میفروشد و درنتیجه 21 سرباز کشته میشوند.
چنین زمینۀ هولناکی بهخودیخود، سبب خلق شخصیتهایی میشود که با چیرهدستی هرچه تمامترِ آرتور میلر ساخته شدهاند.
درنهایت، سازندۀ قطعات هواپیما با زیرکی تمام، خود را در دادگاه تبرئه میکند و شریکش را، که از همهجا بیخبر است، راهی زندان میکند.
این کنش غیر اخلاقی، سرانجام به چه فجایعی منتهی خواهد شد؟ پدر با علم به حقیقتی که از زیر آن شانه خالی کرده و با زیرکی خود را تبرئه کرده، شمایل کامل یک بورژوای جامعۀ سرمایهداری است که با کنش خود، سبب بروز مجموعهای از فجایع میشود.
گزیده کتاب
کریس: چیه؟ اگر بندازمش پشت میلهها مُرده زنده میشه؟ پس واسه چی این کار رو بکنم؟ اونجا هرکی مثل سگ رفتار میکرد با تیر میزدیمش، ولی اونجا شرافت واقعی در کار بود، برای حفظ چیزی اون کار رو میکردیم. اما اینجا؟ اینجا سرزمین سگهای بزرگه، اینجا قرار بر دوست داشتن آدمها نیست، بر خوردن آدمهاست! اصل بر اینه؛ اساس زندگی ما همین یه اصله. خب ایندفعه هم باید چند نفری کشته میشدن، و شدن دیگه. دنیا اینجوریه، چطوری میتوم دقدلیش رو سر اون خالی کنم؟ معنی اینکار چی میشه؟ این رو بهش میگن باغ وحش، باغ وحش!