شپارد خدایِدوزخ را در واکنش به سیاستهای دستراستی دولت امریکا پس از رویدادهای 11 سپتامبر 2001 نوشت و خودش آن را « تو دهنیای بر فاشیسمِ حزب جمهوریخواه» توصیف کردهاست. نمایشنامه داستانِ فرانک و اِما است که در ایالت ویسکانسین مزرعهی دامپروری دارند و زندگی آرامی را میگذرانند، ولی با ورود یک مامور دولت که در تعقیب یکی از دوستان قدیمی فرانک به مزرعهی آنها رسیدهاست، همه چیز بهکلی بههم میریزد. این نمایشنامه نخستین بار در اکتبر 2004 به کارگردانی لوجیکوب و با شرکت تیمراث و رَندیکوئید در نیویورک روی صحنه رفت و سپس در لندن و دیگر شهرهای اروپا نیز اجرا شد.
گزیده کتاب
«اِما مشغول همان کارهای عادی روزمره است، مدام در رفت و برگشت، از ظرفشویی آشپزخانه پارچِ آب را پُر میکند و گلدانها را آب میدهد. هینز روی مبل، تقریباً پشت به تماشاگران نشسته است؛ قهوه مینوشد و اِما را تماشا میکند که همچنان مشغولِ آب دادن به گلدانهاست. لحظهای مکث. هینز گاه و بیگاه، جرعهای از فنجان قهوهاش سرمیکشد.
اِما:[در حال آبیاری گلدانها ]امروز سحرخیز شدین.
هِینز: بله... فرانک کجاست؟
اِما: داره گوسالهها رو علوفه میده. صبح تا شب کارِش همینه.
هِینز: چه عالمی داره واسه خودش.
اِما: درسته. زندگیاش رو وقفِ این کار کرده.
هِینز: خوشحالم که بالاخره یک گوشهای واسه خودش درست کرده.
اِما: آره. شما دو نفر به دو راه کاملاً متفاوت رفتین.