مفیستو برای همیشه
نمایشنامه های بیدگل؛ اروپایی (1)
سال نشر : 1399
تعداد صفحات : 181
معرفی کتاب
وقتیکه برای نخستین بار، در سال 2007، نمایش مفیستو برای همیشه در فستیوال بینالمللی تآترآوینیون به اجرا درآمد، با استقبال فراوان تماشاگران روبهرو شد و بسیاری از تآترشناسان، منتقدین و تماشاگران حرفهای تآتر از آن به عنوان یک شاهکار نمایشی یاد کردند.نمایشنامۀ مفیستو برای همیشه بر اساس رمان مشهور مفیستو، اثر کلاوسمان، شکل گرفته است. رمان مذکور با الهام از زندگی واقعی یک بازیگر تآتر به نام گوستاوگروندگن که در دورۀ آلمان نازی زندگی میکرده نوشته شدهاست. برای گروندگن بازیکردن در تآتر چیزی معادل زیستن و امری ناگزیر بود؛ اما از آنجا که او در زمان نازیها میزیست ناچار به پرداخت تاوانی سنگین شد.
مفیستو برای همیشه ضمن بررسی دشواریهای واقعی کار یک گروه تآتری در زمان به قدرت رسیدن هیتلر و دار و دستهاش در آلمان نازی، به طرح پرسشهایی اساسی میپردازد: نسبت هنرمند با قدرت سیاسی و رابطۀ این قدرت با هنرمندان تآتر؟ نقش التزام و تعهد هنرمندان در ارتباط با تحولات سیاسی اجتماعی؟
«[در تآتر شهر پایتخت، کورت کوپلر، بازیگر و کارگردان تآتر، داخل سالن است. نیکلاس وبر، بازیگر جوان، و ویکتور مولر، مدیر اداری و همهکاره تآتر، روی صحنهاند. موتی هیلدا (مامان) در ردیف اول روی صندلی نشسته و ضمن چیزبافتن، مشغول رسیدگی به ترموس قهوه و سوفلهکردن متن نمایشنامه نیز هست.]
ویکتور مولر:[ در نقش پولونیوس] «رینالدو، این پول و این نامه را به پسرم بده.»
کورت کوپلر:[ با خودخوری] نیکلاس بازم که سمت راست صحنه ایستادی. من گفتم سمت چپ وایسا!
نیکلاس وبر:خب چه فرقی میکنه؟ اینکه یه تمرین واقعی نیس.
ویکتور مولر:[ پولونیوس] «رینالدو، این پول و این نامه را به پسرم بده.»
کورت کوپلر:یالا، بجنب دیگه، بجنب نیکلاس!
نیکلاس وبر:منظورت چیه «بجنب نیکلاس»؟ تو همین چند لحظه پیش گفتی که من از قبل تو صحنه هستم.
کورت کوپلر:جمله رو بگو!
موتی هیلدا:[ از روی متن میخواند.] «فرمانبردارم عالیجناب.»
نیکلاس وبر:[ با بیمیلی نقش رینالدو را بازی میکند.] «فرمانبردارم عالیجناب.»
کورت کوپلر:با حداقلی از باور بگو، خواهش میکنم! شروع میکنیم.
ویکتور مولر:[ پولونیوس] «رینالدو، این پول و این نامه را به پسرم بده.»
نیکلاس وبر:[ با صدای بلند در نقش رینالدو] «فرمانبردارم عالیجناب.»
ویکتور مولر:[ در نقش پولونیوس] «رینالدو، این پول و این نامه را به پسرم بده.»
کورت کوپلر:[ با خودخوری] نیکلاس بازم که سمت راست صحنه ایستادی. من گفتم سمت چپ وایسا!
نیکلاس وبر:خب چه فرقی میکنه؟ اینکه یه تمرین واقعی نیس.
ویکتور مولر:[ پولونیوس] «رینالدو، این پول و این نامه را به پسرم بده.»
کورت کوپلر:یالا، بجنب دیگه، بجنب نیکلاس!
نیکلاس وبر:منظورت چیه «بجنب نیکلاس»؟ تو همین چند لحظه پیش گفتی که من از قبل تو صحنه هستم.
کورت کوپلر:جمله رو بگو!
موتی هیلدا:[ از روی متن میخواند.] «فرمانبردارم عالیجناب.»
نیکلاس وبر:[ با بیمیلی نقش رینالدو را بازی میکند.] «فرمانبردارم عالیجناب.»
کورت کوپلر:با حداقلی از باور بگو، خواهش میکنم! شروع میکنیم.
ویکتور مولر:[ پولونیوس] «رینالدو، این پول و این نامه را به پسرم بده.»
نیکلاس وبر:[ با صدای بلند در نقش رینالدو] «فرمانبردارم عالیجناب.»
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1399
-
چاپ جاری4
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات181
-
ناشر
-
نویسنده
-
مترجم
-
وزن220
-
تاریخ ثبت اطلاعاتسهشنبه 1 مهر 1399
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتسهشنبه 1 مهر 1399
-
شناسه82688
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط