پس از رنسانس و قرار گرفتن انسان در مرکز جهان و نیز از زمانی که انسان توانست خود را موضوع مطالعه خود قرار دهد، توجه به ذهن، که بیشک ابزار آدمی برای درک جهان اطرافش است، مد نظر علوم مختلفی قرار گرفت که از جمله آنها انسانشناسی است.
کتاب حاضر شاخه انسانشناسی فلسفی و دغدغههای آن را با توجه به اصول انسانشناسی شناختی و دیگر علوم شناختی بازخوانی میکند و مهمترین هدف آن ارائه خوانشی از انسانشناسی فلسفی با توجه به دیدگاه و مسائل مطرح در انسانشناسی شناختی است.