دکتری دانا و مشهور به اسم می دی سین در کشور چین زندگی میکرد. شاهزاده مالادی، پسر امپراتور بیمار شد. او که هیچوقت حاضر نمیشد بیرون از قصر بازی کند، روز به روز رنگپریده تر و لاغرتر میشد. دکتر می دی سین به دیدن او آمد و به او گفت که باید گشتی بیرون از شهر بزند تا هوای تازه بخورد و سرحال شود. اما شاهزاده حاضر نشد از قصر بیرون برود و به دکتر گفت: «من در قصر نقاشی میکشم و شما باید مرا با گیاهان دارویی معالجه کنید». دکتر نقشه ای کشید و هر روز از گیاهان صحرایی تعریف کرد. سرانجام با نقشه دکتر، شاهزاده که مشتاق دیدن گیاهان دارویی شده بود، به بیرون شهر رفت و معالجه شد.
این کتاب برای دو گروه سنی «ب» و «ج» به نگارش درآمده است.