رؤیاهای هر کسی مانند اثر انگشت او کاملا انحصاری اند. هر کس از دریچه ذهن خود به عالم می نگرد و این نگرشها سبب تصویرسازی افکار او در رؤیا می شوند و به این اعتبار می توان گفت که رویاها چیزی جز قعویر قهورات ما از دنیای پیرامون مانیستنه یک سوی رؤیاها در امتداد الأفق ناخود آگاه ما کشیده شده است و هاعملا نمی توانیم ابتلا و آغازی زمانی و گارسی درباره ناخودآگاه - فردی با جمعی - بیابیم، بلکه رویاها به مبدائی در ماورا متصل اند، این خط سیر از بی انتهای غیب در زمان ها و مکان هایی در مراتب گوناگون وجود تا آخرین تصویرهای روزمره زندگی روان شناسان، فیزیولوژیست ها فیلسوفان و حتی فیزیکدان ها را درباره رویاهای انسان به نوعی بهت زدگی و سردرگمی دچار نموده است. به اعتقاد ما،نگاه دقیق فلسفی و بررسی موشکافانه در ابعاد و ظرایف رویا ها ما را به سوی مرزهای ناشناخته ای از آفرینش سوق خواهد داد: اقلیمی در باطن خود ما؛ جایی که ما نامش را «قلمرو نامرئی ذهن» گذاشته ایم.