«تنهاگاه به گاه صدای اتومبیلی بر سنگفرش های نا منظم میدان بازار با صدای پایی در پیاده رو به گوش می رسید. گویی بیماری ای مسری شهر را از سکنه خالی کرده است. ساکنان شهر روی تپه قبرستان کنار کلیسا جمع شده بودند... تمام این مردم بی درنگ به خانه هایشان باز می گشتند و جامه های سیاه خود را می کندند، و یک سال بعد، هم این بعد از ظهر سپتامبر را فراموش کرده اند و هم دختر جوان را». شهر بی ترحم روایتی است از خشونت بی پایان جنگ که در چهره تعدی و شکستی بی امان جسم و جان آدمی را تسخیر کرده است. مرزهای این تعدی را نهایتی نیست؛ زوال تمام زندگی را درنوردیده است، اخلاق را، ارزش را و رویاها را؛ همچون سکوتی که پس از خاکسپاری دختری جوان شهر را فراگرفته است.
کتاب شهر بی ترحم اثر مانفرد گریگور از انتشارات آوای روزان منتشر شده است.
گزیده کتاب
«تنها گاه به گاه صدای اتومبیلی بر سنگفرش های نامنظم میدان بازار یا صدای پایی در پیاده رو به گوش می رسید. گویی بیماری ای مسری شهر را از سکنه خالی کرده است. ساکنان شهر روی تپۀ قبرستان کنار کلیسا جمع شده بودند... تمام این مردم بی درنگ به خانه هایشان بازمی گشتند و جامه های سیاه خود را می کندند، و یک سال بعد، هم این بعدازظهر سپتامبر را فراموش کرده اند و هم دختر جوان را». شهر بی ترحم روایتی است از خشونت بی پایان جنگ که در چهرۀ تعدی و شکستی بی امان جسم و جان آدمی را تسخیر کرده است. مرزهای این تعدی را نهایتی نیست؛ زوال تمام زندگی را درنوردیده است، اخلاق را، ارزش را و رؤیاها را؛ همچون سکوتی که پس از خاکسپاری دختری جوان شهر را فراگرفته است.