دکتر دولیتل تصمیم میگیرد تا زندگینامهی پیپینلا، قناری سبز را که ستارهی نمایش اپرا شده، بنویسد. پیپینلا از بدو تولدش تا لحظهی دیدارش با دکتر دولیتل، همهچیز را میگوید. او در بارهی غم و اندوه دوری از صاحب محبوبش، پنجره پاک کن، نویسنده حرف میزند و دکتر قول میدهد که آن مرد را پیدا کند. اما این کار راحتی نیست. تازه، پس از یافتن پنجره پاک کن باید مشکلات زیاد او مثل یافتن دستنوشتههای کتاب گمشدهاش را نیز حل کند. و به این ترتیب درگیر یک سری عملیات کارآگاهی میشود. آیا این بار هم موفق میشود؟ یا برای نخستین بار شکست میخورد؟ این کتاب جلد هشتم از مجموعه کتابهای «داستانهای دکتر دولیتل» است. داستان های دکتر دولیتل 8: قناری سبز به قلم هیو لافتینگ است و با ترجمه محمد قصاع نوشته شده است.
گزیده کتاب
«این گفت و گوی دکتر با قناری سبز به زبان خود پرنده انجام شد. جان دولیتل سالها پیش، حرف زدن به زبان جانوران و پرندگان را یاد گرفته بود. این توانایی بینظیر، دوستی و وفاداری همهی موجودات زنده را برایش به ارمغان آورده و او را وادار کرده بود تا طبابت انسانها را رها کند و زندگی پرهیاهوی مراقبت از بیماریها و جراحتهای جانوران را برگزیند.»