کتاب مصور حاضر، داستانی از زندگی «لئوناردو» است که با زبانی ساده و روان از دریچه چشم «جاکومو» دستیار جوانش روایت شده است. در داستان میخوانیم: ««جاکومو» پیش از آنکه اولین پرتوهای آفتاب در شرق ظاهر شود بیدار شد. وقتی میرفت تا برای استادش، «لئوناردو»، شیر تهیه کند، در راه به پرندهای برخورد که بالش زخمی شده بود. «جاکومو» پرنده را از زمین برداشت. او میدانست که استادش از نحوه درمان پرندهها اطلاع دارد، چون «لئوناردو» هر شب بیدار میماند و بال خفاشها را بررسی میکرد».