کتاب وارثان عاشورا، مزبور مجموعه ای است از پنج مبحث در زمینه: اضطرار به دین و حجت، حق و شبهه، احیای امر، وارثان عاشورا، اصحاب اباعبدالله (ع). کتاب وارثان عاشورا، حاصل سخنرانی های مولف استاد علی صفائی حائری، در چند دهه محرم می باشد که به همت و قلم خود ایشان، رقم زده شده است.
در مبحث اول نویسنده به بحث اضطرار به ولیّ و انتظار از ولیّ و انتظار برای ولیّ پرداخته است و با توجه به آیاتی از سوره آل عمران و فجر و تکاثر، از تمحیص و بلاء و فتنه و اشتغال به نعمت ها گفت و گو کرده است.
در مبحث دوم به تحلیلی از حق و شبهه می پردازد، تا در برخورد با شبهه و فتنه و وسوسه و بدعت، همراه نور و هدایت و بیّنات و فرقان، بتوانیم مسلط و سالم و بهره مند باشیم. نویسنده می کوشد تا نشان دهد همراه این بینات و با دستیابی به یک میزان مشخص و فرقان حاکم و با توجه به بیان حضرت امیر(ع) در خطبه 182 نهج البلاغه که از حق و هدف، طریق و راه، قائد و رهبر و آداب و فقه حرکت گفت و گو می کنند، چطور می توان از بند شبهه رهید و زمینه فتنه را ز بین برد و یا ضعیف کرد و از انحراف ها و بدعت ها رها شد.
در مبحث سوم، به این نکته پرداخته شده که احیای امر اهل بیت را چگونه و از کجا دنبال کنیم، تا از کسانی باشیم که به حیات قلبی رسیده باشیم، آن هم تا روزی که تمامی دل ها می میرند. در این نوشته با توجه به تمامی روایات احیاء امر، از عوامل احیاء و مراحل پنج گانه آن، سخن به میان آمده است.
در مبحث چهارم، که عنوان کتاب هم از همین بحث گرفته شده، مولف توضیح می دهد که میراث حسین(ع) که وارث آدم تا خاتم است، به کسانی خواهد رسید که از آگاهی و علم، عبودیت و تقوا، عبودیت و صلاح برخوردار باشند و این ها وارثان عاشورایند.
در مبحث پنجم: به تحلیل و تطبیق و بررسی اوصاف و خصوصیات اصحاب اباعبدالله، پرداخته می شود؛ که چطور مسلم بن عقیل به استقامت و هانی بن عروه به حمیت و حمایت و حرّ به محاسبه و مقایسه و انتخاب و حرّیت و عبودیت و زهیر به نجات و فلاح و سرداری و قیس بن مسهر و عبدالله بن یقطر به مقام سقایت و رسالت و شهادت و هم چنین دیگر یاران به آن مقام وفا و ادب و فداکاری و فوز رسیدند.
کتاب وارثان عاشورا، نوشته استاد علی صفائی حائری (عین.صاد) است و در انتشارات لیله القدر چاپ و منتشر شده است.
گزیده کتاب
اضطرار ما به حجت در هدایت و بینات و فرقان و میزان و کتاب و فریضهها، شکل میگرفت که با توجه به قدر و استمرار و ارتباطهای پیچیده و گستردهٔ انسان سر بر میداشت و به حجت امین و کریم روی میآورد تا حیاتی جدید در حس و احساس و وهم و خیال و فکر و عقل و قلب انسان، سربردارد و با تلاوت آیهها و آموزش کتاب و حکمت و آزادی از بتها و زنجیرها و سنگینیها، او را به رشد و بلوغ و جهت عالیتر بکشاند.
اضطرار به حجت در این زمینه، انتظار از حجت را مشخص مینماید که چیزی بیشتر از عدل و قسط و رفاه و امن و عرفان است و حتی بیشتر از تکامل و شکوفایی استعدادهاست. چون با شکوفایی استعدادها مشکل به کارگیری و جهت دادن به این نیروهای عظیم مطرح میشود. انسانی که شکوفایی تجربه و فکرش، اینگونه زنجیر صنعت و قدرت و جنگ و رنج را بر او حلقه زده و با شکوفایی محدود این نیرو به پوچی و بن بست رسیده، با شکوفایی تمامی نیروها به پوچی بیشتر و بحران سنگینتر خواهد رسید.
و همین است که انتظار از حجت، دیوارها را برداشتن و بتها را شکستن و راه و رفتن نامحدود را آموختن است تا انسان از غرور قدرت، به عجز و اضطرار معرفت خویش برسد و سیر و سلوک مستمر خویش را ادامه بدهد.
مسألهٔ انتظار ما از حجت مسألهٔ توسل را توضیح میدهد. این درست که ما آنها را شفیع و همراه طلب خود ساختهایم و حتی نمک طعام و رنج فرزندانمان را با آنها در میان میگذاریم و این درست است که ما جز از اینها نمیخواهیم ولی درستترین این است که از اینها جز خودشان را نخواهیم و از آنهابرای رسیدن به بتها و عروسکهای حقیر و ناچیزمان استفاده نکنیم و اینها را برای رسیدن به این آرزوهای کوچک زیر پا نگذاریم تا آنجا که با اشک و سوز بگوییم مهدی جان! آقا جان! اگر جواب مرا ندهی بر میگردم... راستی به کجا بر میگردیم؟ به سوی چه کسی و در چه دنیای بزرگ و کوچکی. ما همهٔ این راهها را تجربه کردهایم و از همه بنبستها زخم خوردهایم تا به اینها روی آوردیم. حال چگونه با برآورده نشدن خواستههای کوچکمان و مستجاب نشدن دعاهای ریزو درشتمان از اینها بر میگردیم و با آنها قهر میکنیم.
اگر ما به خاطر این خواستهها از اولیاء خود بریدیم و حتی در دلمان بر آنها خرده گرفتیم، معلوم میشود که ما این خواستهها را از آنها ضروریتر و مهمتر میدانیم و در هنگام تعارض، آنها را زیر پا میگذاریم، و بر آنها می شوریم در حالیکه آنها آمدهاند تا به من بیاموزند که چگونه با رنجها برخورد کنم و چگونه از نعمتها به غرور و تکاثر نرسم و چگونه در هر موقعیت، موضعگیری مناسب داشته باشم و از بدیها خوب استفاده کنم و به کوثر دست بیابم.