loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

کاهن معبد جینجا (داستان سفر ژاپن وحید یامین پور)

5 (1)

ناشر امیرکبیر

نویسنده وحید یامین پور

سال نشر : 1399

تعداد صفحات : 210

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 86708 10003022
105,000 99,800 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

"کاهن معبد جینجا" داستان سفر کوتاه "وحید یامین پور" به ژاپن در گرامیداشت سالگرد بمباران هیروشیما است که با توجه به سابقه ی کاری او، از مرز سیر و سیاحت فراتر رفته و به تحلیل اتفاقاتی که مشاهده می کند می پردازد.

ژاپن کشوری است که همواره در تمام برهه ها به دلایل ریز و درشتی زیر نورافکن بوده است؛ چه به خاطر فرهنگ و هنر، چه در جنگ و چه در پیشرفت صنعتی و اقتصادی، نام کشور آفتاب تابان، به نحوی خودنمایی می کند. اما برای شناخت یک سرزمین، چه راهی بهتر از خود سفر کردن یا خواندن سفرنامه ای خوب وجود دارد؟ "کاهن معبد جینجا" سفرنامه ایست که گوشه ای ازواقعیت های این کشور جذاب و شگفت انگیز را به تصویر کشیده و به شکل مفید و مختصر از تجربه ی سفر به آنجا می گوید.این کتاب شرح سفرنامه وحید یامین‌ پور به کشور آفتاب تابان «ژاپن» است. "وحید یامین پور" برای نگارش "کاهن معبد جینجا" نثر صریح و کم حاشیه ای را به کار گرفته است و مطالب کتاب کاملا روان و شفاف بیان شده اند. او در طول سفر بارها به یادداشت برداری پرداخته که این امر سبب شده جزییات قابل توجهی را ثبت کند.

با خواندن "کاهن معبد جینجا (داستان سفر ژاپن وحید یامین پور)" حوصله ی مخاطب سر نمی رود چرا که نویسنده تمام مسائل غیرضروری و جانبی را حذف کرده و هنگام مطالعه، مخاطب از خواندن چیزی رد نمی شود. "وحید یامین پور" نویسنده ای است که در مقایسه تقابلات شرق و غرب، پیش زمینه ی مناسبی دارد؛ بنابراین مشخص است در سفر به کشوری که ایده هایی از هر دو فرهنگ را دارد، به چیزی بیش از سطوح و ظواهر پرداخته و خواننده را به لایه های عمیق تر و قابل تامل تری خواهد برد.

بخشی از مقدمه کتاب کاهن معبد جینجا (داستان سفر ژاپن وحید یامین پور):
ژاپن ناشناخته و جادویی قرن‌هاست به اصالت و افتخار شهره است و به خون سرخی که از خنجر شرافت سامورایی مغرور می‌چکد و به گل‌های فریبنده نقش بسته بر کیمونو که تن تسلیم و نجیب زنانش را می‌پوشاند و به قلب‌های مطیعی که بر خدایگان و وطن سجده می‌بَرد و به چشمان کشیده ظریفی که نمی‌توان به عمق آن راه یافت و به سکون و آرامشی که در نوشیدن چای سبز لانه کرده است.

ژاپن گاه خشمگین و خون‌ریز، گاه آرام و خندان، گاه سرد چون زمهریر قلّه فوجی و گاه می‌دانی قلب ژاپن چیست؟ شکوفه گرم و شاعرانه آن‌چنان که لافکادیو هرن آن را ستود. گیلاسی کوهی که عطرش را در آفتاب صبح می‌گستراند اصالت، شرف و افتخار، قرن‌ها چون جواهری با خنجر جنگجویان در جان معابد جینجا محافظت شد. درست همان زمان که بالزاک در باباگوری و بر شرف و اصالت فرانسوی‌اش گریست و تولستوی در مرگ ایوان ایلیچ ارزش‌های روسی‌اش را به خاک سپرد.

ژاپن همچنان در شعر شاعرانِ شیفته آفتاب، رؤیای رومانتیک مردانِ ستبرسنگی بادشنه‌ای در پهلو و زنان نازک‌تراش خاموش با بادبزنی پرنقش و نگار باقی بود؛ حتی پس از گشوده شدن دروازه جهنمِ غرب بر روی این باغ اصیل شرقی که آغاز تغییر بود. تغییر تدریجی زمین و زمان، انسان و سیاره، آنچنانکه نیکوس کازانتزاکیس مرثیه‌اش را بر این تغییر خوانده و و بر آن گریسته: همراه با مسیحیت‌شان، اروپاییان تفنگ و سفلیس و توتون و تجارت برده‌شان را نیز بدین سرزمین بکر بردند. تمدن غربی ریشه‌های خود، بازرگانان بی انصاف، دزدان دریایی فرنگ، ربایندگان زن‌ها و دائم‌الخمرها را همه جا گسترد.

قرن‌ها بعد، من در جستجوی شرف و اصالت اسطوره‌ای سرزمین آفتاب تابان، از ایران، از قلب کهن سرزمین عرفان، هنر و ادب ره سپرده‌ام؛ با این آرزوی پنهان شده در تودرتوی خاطراتم که هرچه به شرق بروی، اشعه درخشان‌تری از خورشید بر جانت خواهد نشست.

------------
بخشی از متن کتاب کاهن معبد جینجا (داستان سفر ژاپن وحید یامین پور):
گویی آماتراسو - الهه آفتاب تابان - واپسین کیمونوی ابریشمی را از تن سیمینش به درآورده و آن را بر آسمان خراشی در میانه توکیو آویخته، با دشنه‌ای اخته می‌آید تا سر سنت و شرافت بی‌وفای ژاپن را گوش تا گوش ببرد و بر گوشه‌ی عرش در انتهای اقیانوسی که دیگر آرام نیست، بیاویزد. آنگاه چهار زانو در معبد آساکوسا بنشیند و فریاد بزند: «آری این است جزای خیانت به هزاران سال نجابت و افتخار؛ دیگر هیچ خنجری پهلوی هیچ سامورایی مغروری را نخواهد درید.

شما ستیزه‌جویی و شجاعت را فراموش خواهید کرد و آن شرم پنهان همیشگی را که در گوشه چشم‌‌های زنان نازک اندام‌تان گنجانده بودم. شما را مجبور خواهم کرد تا ابد با نظمی آهنین کار کنید و ثروت بیافرینید. مجازات شما این است که روزنامه بخوانید و همسران خود را عاشق نباشید. شما را از خود آزاد کرده و از راه خدایان -شن دائو- اخراج خواهم کرد.»
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
نظرات

محمد بذرافشان

انقدرجذاب و خواندنی بود که توی یک صبح تا عصر همشو تموم کردم و دلم نمیومد کتابو زمین بذارم

14 خرداد 1400

رضا قادری

واقعا زیبا و جذاب بود
حتما توصیه میکنم این کتاب رو حداقل یک بار مطالعه کنید و براش وقت بزارید، ارزششو داره.

3 اسفند 1399

محمد

از کتابهایی که ادم حیفش میاد تمومش کنه

4 بهمن 1399

علیرضا محمدزاده

به شدت خوش خوان و به شدت جذاب

27 دی 1399

شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط
بازدیدهای اخیر شما