موضوع اثر حاضر تبیین «رابطه الحاد با از خود بیگانگی» است و در حوزه روان شناسی دین به تشریح نوعی «انسانگرایی» درباره آزادی پرداخته، که «همبودی انسان با خدا» را زیر سوال میبرد. نگارنده در این میان به دنبال ردیابی نقطه عطفهای فلسفی، در مسیر پیشرفت الحاد معاصر، از خاستگاه آن در تفکر مدرن تا زمان حاضر است. کوژیتوی دکارتی که عموما به اهمیت خطیر آن در شکلگیری فهم مدرن از خویشتن اذعان میشود، بنمایه هدایت کننده در این اثر است و نشان میدهد که چگونه منظر کوژیتویی که تحت تاثیر علم جدید تقویت شد، الهامبخش خط سیری فلسفی گشت که این اعتقاد سنتی ازخود بیگانه دانستن انسان بیاعتقاد به خدا را، به این دیدگاه تبدیل کرد که اعتقاد به خدا منشا مهمی برای ازخودبیگانگی بشر است.