گلوله های برفی، شامل داستانهای کوتاهی است که به قلم فاطمه نفری نوشته شده و توسط نشر بوستان کتاب به چاپ رسیده. این داستان ها برای گروه سنی کودک و نوجوان نگاشته شده است.
کتاب، شامل یازده داستان با عناوینی از جمله گلولههای برفی، آرزوهای فوتبالی، بخند بهار، رفاقت یعنی، تشنه اما مرد و... می باشد.
گزیده کتاب
پرده را می زنم کنار و از پشت شیشه عرق کرده، حیاط برفی را می بینم. مجید نیست، آن ور حیاط را نگاه می کنم، اِ ... عجب رویی داره این پسر! اصلا نه انگار یک ساعت است زیر برف ایستاده! خوش و خرم دارد برف بازی می کند! دانه های نقره ای برف روی سرش نشسته و او دارد با دست های سرخ، یک گلوله برفی درست می کند، حتماً می خواهد آدم برفی درست کند، قرار بود بعدازظهر، شال و کلاه کنیم و با هم یک آدم برفی خوشکل درست کنیم، اما حیف...
***
کارنامه را تا می کنم و می گذارمش وسط کتاب ادبیات. کتاب را فشار می دهم تا حسابی له شود و میبرم زیر همه کتابها قایمش می کنم. این اولین کارنامهای است که دارم از دیگران قایمش می کنم.
***
صدای سحر از حیاط میآمد که با دوچرخهاش بازی میکرد. نشستم پشت میز تحریر و به نقاشیهای بامزه سحر که همه را روی دیوار اتاقمان چسبانده بود نگاه کردم. من هم دلم میخواست یک نقاشی قشنگ با آبرنگ میکشیدم و قابش میکردم و میزدم به دیوار. مثل همانکه برای تولد الهه کشیدم و الان توی اتاقش جا خوش کرده. اما دیوار اتاقمان دیگر جا نداشت. دلم نمیخواست دیگر به این چیزها فکر کنم. کتاب درسیام را باز کردم و مشغول خواندن شدم. صدای صاحبخانهمان را که شنیدم، سرم را از روی کتاب بلند کردم. کبری خانم توی حیاط داد میزد: «سحر! برو خانه خودتان بازی کن، سرم را بردی، بچه!»