رضا امیرخانی در سال 88 سفری چند روزه به افغانستان داشت که حاصل این اتفاق یک سفرنامه با نام "جانستان کابلستان" شده است. این سفر که یک مسافرت شخصی و برای ملاقات با چند دوست افغان و دیدار از شهرهای مهم این کشور بود با ماجراهای غیرمنتظره و جالبی برای این نویسنده همراه شد که این ماجراها گاهی هیجان انگیز است، گاهی طنزآلود و گاهی هم به آشکار شدن حقایق دردناکی می انجامد.
در این سفرنامه رضا امیرخانی تنها در محدوده سفرش به افعانستان نمی ماند، بلکه به تاریخ و آینده، سیاست و اقتصاد و وقایع روز و گاه موضع بندی درباره اتفاقاتی معطوف می شود که این نویسنده همیشه در برابرشان سکوت کرده است.
کتاب جانستان کابلستان، سفرنامه افغانستان به قلم رضا امیرخانی است. این کتاب در انتشارات افق به چاپ رسیده است.
گزیده کتاب
هتلِ تجارت هتلی سه ستاره است و طبقاتِ پایینش در حقیقت اداری است و اتاقِ تجارتِ شهر. در طبقات یک سالن هم دارد که بعضی خانوادههای متمولِ هرات، در آن عروسی میگیرند. وارد میشوم. کنارِ ورودی دو نفر با لباسِ افغانی و کلاشینکف ایستادهاند. نمیدانم برای چه. به احترامِ خانواده راه را باز میکنند. آدابدان مردمی هستند مردمِ این دیار...
از پذیرش که جوانی با لباس و شلوارِ مرتب است، قیمتِ اتاق را میپرسم. دو نفره شبی 90 تا 100 دلار. با صبحانه. انصافا نسبت به ساختمان و تجهیزاتی که در همین لابی به چشم میآید، گران نمیگوید. اما به نسبتِ وضعِ شهر، تا آنجا که در همین ده دقیقه توانستیم ببینیم، رقمِ بالایی به نظر میرسد. یعنی قیمت، به داخلِ هتل میآید، اما به بیرونِ هتل نه...
نمیدانم چرا حسِ خارج بودن! میکنم یکهو!
الان که لو-سیزن است و های-سیزن نیست... همهجای دنیا ارزانتر حساب میکنند توی این فصول...
از این سر و صدای من، مدیرِ هتل، که دفترش پشتِ پیشخوانِ پذیرش است، بیرون میآید. نگاهی به ما میاندازد. کت و شلوار و کراوات دارد و شکمی بیرونزده. عاقلمردی است پنجاه ساله.
ایرانی هستید شما... به خیر... به خیر... خوش آمدهاید به هرات... (به مسوولِ پذیرش اشاره میکند) شما اتاق بدهید به آقا، طفلِ خردشان اذیت نشود، چیزی هم ازشان نگیرید...