چرا ما زندهایم و معنای زندگی چیست؟ شاید کسی بگوید هیچ معنایی؛ چند ذره از روی اتفاق به هم خورده است و جهانی تشکیل شده و چند صدهزار سال دیگر هم بهکلی نابود خواهد شد. بنابراین در طول این چند سالی که در جهانیم نباید چندان سخت بگیریم. هر چیزی بهانهای است برای اینکه درآمد و بهتبع راحتی ما را چندبرابر کند یا مثلاً آرامش ذهنیِ بیشتری نصیبمان کند. اخلاق و حقیقت و زندگی و حتی مرگ باید در خدمت رسیدن به پول و بهرهوری باشد. سوند برینکمن میگوید فرهنگ دنیای جدید دارد با این نگاه ما را به ورطۀ پوچی میکشاند و، در این دریای مواج، بهسودای درآمد و آسودگی بیشتر، سفارش میکند سوار هر قایق شکستهای بشویم. در نگاه برینکمن، همچنان ایدههایی ریشهدار و کهن وجود دارند که میارزند برای حفظ معنای زندگی محکم رویشان بایستیم و آنها را به بهایی اندک نفروشیم. ایستگاهها داستان ایدههایی قدیمی است که همچنان در جهان جدید میتوانند به زندگی ما معنا ببخشند.
در این کتاب می گوید کشف معنای زندگی در گرو این است که نگوییم این و آن «چه حاصلی برای من دارد» بلکه باید نگاهمان را به سوی ایده هایی بدوزیم که به خودی خود ارزشمندند و بازیچه اهداف پوچ و گذرا نمی شوند.
این ایده های ریشه دار و کهن ایستگاه هایی اند که می توان، در دنیای جدید، قرص و محکم بر رویشان ایستاد.