هر روزه این درک بیشتر می شود که تلاش ها برای تبیین و تغییر رفتار می بایست مبتنی بر نظریه ها باشد. با این حال کاربرد نظریه به معنای تضمین توسعه یک مداخله موثر نیست، اما این سوال به جا هنوز مطرح است که تا چه حد استفاده صریح از نظریه می تواند توسعه مداخله های تغییر رفتار موثر را ارتقاء دهد؟ برخی بازنگری ها حاکی از ارتباطی مثبت، برخی عدم ارتباط یا حتی ارتباط منفی، و برخی حاکی از ترکیبی وابسته به اندازه اثربخشی است.
چگونگی استفاده از نظریه و انتخاب نظریه مناسب از عوامل مشارکت کننده در این ترکیب هستند. از این رو پیش از هرچیز بهتر است منظور از «نظریه» و آنچه که نظریه ای را خوب می سازد مطرح نماییم.
در این راستا باید شاخص هایی برای ارزیابی کیفیت نظریه ها تعریف شوند و نظریه ها همواره می بایست طی فرایند هایی نظامند تر و سخت تر از توسعه و بازتعریف شوند. اگر چه از نظریه ها جهت توسعه و ارزشیابی مداخله استفاده می شود ولی توضیحات چندانی در مورد چگونگی انتخاب نظریه مناسب وجود ندارد و هم چنین هم پوشانی قابل توجهی در تعداد زیادی از نظریه ها وجود دارد که بیشتر آن ها تعداد کمی از ساختارهای شناختی را مخاطب قرار می دهند.
لذا با توجه به وقایع ذکر شده، هم چنان به نظر می رسد بهره گیری از نظریه های ثبت شده، کامل تر و بهتر از کاربرد نظریه های پنهانی کسانی باشد که ادعا دارند از هیچ نظریه ای در مورد تبیین و تغییر رفتار استفاده نمی کنند.
با این دلایل خوبی برای این باور وجود دارد که خوب انجام دادن کار در پیشرفت علم موثر است و می توان مداخله های موثرتری ایجاد کرد.
این کتاب نیز با هدف اصلی شناسایی و خلاصه سازی نظریه های تغییر رفتار (83 نظریه) و پرداختن به چالش های پیش گفت نگارش شده است.