ایزد صفات خودش را با روح تو درهم آمیخت ترکیب آب و گلت را ، با حوصله کم کم آمیخت لبخندی از جنس باران ، بر وسعت چهره ات ریخت آن وقت آن خنده ها را با عطر و ابریشم آمیخت سیبی شدی در بهشت و ذرات نور وجودت با ذره ذره وجود پیغمبر خاتم آمیخت خلقت تو را آرزو کرد ، در اوج تشویش و ایزد یک لحظه از بودنت را با عمر این عالم آمیخت باران خیر کثیرت بارید از ابر رحمت عشق تو طوفان شد و با خاک بنی آدم آمیخت