«دنیا پس از تو نباشد»، داستان وهب بن عبدالله کلبی، یکی از یاران امام حسین (ع) را نقل می کند.
وهب، جوانی نصرانی (مسیحی) مذهب بود که در مسیر حرکت حسین بن علی به سوی کربلا به دست وی اسلام آورد و در روز عاشورا در کربلا کشته شد. وهب و همسر و مادرش نصرانی بودند و در راه کربلا در ثعلبیه به دست حسین بن علی (ع) مسلمان شدند.
گزیده کتاب
کتاب این گونه آغاز می شود: «چه کند وهب. تردید نیست. شک نیست. سردرگمی نیست. نوعی دل درگمی است. شک اگر بود پیش از این باید رخ مینمود. هرچه در ذهن خویش میکاود این حال را در هیچ گاه زندگی خویش به یاد نمیآورد.. «این چه حالتی است خدایا؟ نه این طور نمیشود، باید دل را زیر و رو کند باید این آینه را سر دست بگیرد تا ببیند زنگار کجاست؟ تا ببیند کدام خشت این بنا سستی می کند. با مرگ چگونهای وهب؟ نکند از مرگ میترسی؟ مگر نه در جاده این جهاد مقصدش شهادت حتمی است؟ نکند حضور هیات مرگ اینچنین دست و پای تو را میلرزاند؟ نه، من نه مرد مرگ گریز و پرهیز از مرگم و مرگ که اکنون رخ ننموده است مرگ آن زمانی رخ نمود که حسین (ع) سوی چراغ را در ظلمات بیابان پایین کشید ...»