ماجراهای این رمان که شخصیت اصلی ان فردی به نام محسن است، از دو نگاه بطور موازی دنبال میشود. از نگاه مادر پیر و رنجور محسن و از دید محسن ...مادربزرگ میخواهد نوشتن رمان جدیدش را آغاز کند.
شخصیتهای رمان او این بار نوههایش هستند. مادر بزرگ، در واقع یک بازی را با نوههایش شروع کرده است. اما داستان به شکل دیگری پیش میرود. در همان آغاز داستان نوهها و خودش به موجودات دیگری تبدیل میشوند. رمان مادربزرگ را دخترک ژولیده که به نوعی نقش شیطانک را در خانه مادربزرگ دارد، به دلخواه تغییر میدهد و هر بلایی را که دوست دارد سر شخصیتهای داستان میآورد، چنان که خود مادربزرگ هم از شخصیتهای کتاب جدیدش میشود.