نام این کتاب خود بهترین معرف آن است. جوانی پاکباز و بلند نظر در شهری بزرگ میان مردمی بی اعتنا سرگردان و با فقر و گرسنگی می کشد ودرجست و جوی کار می دود ولی به هر که روی می اورد جز بی اعتنایی و خشونت چیزی نمی بییند جذبه و لطف کتاب در این است که این داستان شاید بی کم و کاست شرح حال خود نویسنده است .
در طول کتاب شدیدترین عواطف بشری به بهترین وجه تشریح شده است گرسنه باب جدیدی در هنر داستان نویسی نروژ گشوده و در خارج از این کشور نیز شهرت بسیاری یافته است.